برای گل‌اندام از مذهب خود گذشتم؛ روایت زوج هزاره و پشتون از زندان طالبان

نویسنده: مختار وفایی، ایندیپندنت فارسی

یک روز آفتابی در ماه جوزای ۱۴۰۱، در میان شلوغی ایستگاه خودروها، رجب و گل‌اندام با چهار کودک خود به‌آرامی روی صندلی‌های تاکسی نشستند تا پس از ۱۸ سال تعقیب و گریز، به جای امنی برسند، اما پیش از آنکه خودرو راه بیفتد، افرادی مسلح اطراف خودرو ظاهر شدند و به رجب دستور دادند پیاده شود. گل‌اندام در وحشت عمیقی فرو رفت؛ چون می‌دانست که برادرانش به کمک طالبان همچون سایه او و رجب را تعقیب می‌کنند. مردان مسلح که ماموران حوزه پنجم پلیس طالبان در شهر کابل بودند، کیسه سیاهی روی سر رجب کشیدند و گل‌اندام، کودکان و خاله کهنسال گل‌اندام را که قصد داشت با آنان به پاکستان برود، سوار خودرو نظامی کردند و با خود بردند.

رجب و گل‌اندام زوجی از قوم هزاره و پشتون‌اند که سال ۱۳۹۰ پس از پنج سال زندان و کشمکش در محاکم، موفق شدند با هم ازدواج کنند. رجب ۵۰ سال و گل‌ اندام ۳۸ سال دارد. هر دو اصالتا اهل شهرستان دولت‌آباد در استان بلخ‌اند

رجب و گل اندام
 و از ۱۸ سال پیش که تصمیم گرفتند با هم ازدواج کنند تاکنون همچنان بی‌وقفه تحت تعقیب و تهدیدند و بخشی از عمرشان را در فرار سپری کرده‌اند. 

سال ۱۳۸۵، رجب و گل‌اندام در دو روستای همجوار به نام‌های النگ و دورمن افغانیه در شهرستان دولت‌آباد استان بلخ زندگی می‌کردند. ساکنان روستای النگ هزاره‌های پیرو مذهب تشیع و ساکنان رستای دورمن افغانیه اعضای قبیله علی‌زی از قوم پشتون و پیرو مذهب حنفی‌اند. خانواده‌های رجب و گل‌اندام از حدود ۵۰ سال پیش با هم روابط نزدیکی داشتند و به دلیل همجوار بودن زمین‌های کشاورزی ساکنان دو روستا، میان خانواده‌های هزاره و پشتون در این دو روستا روابط نزدیکی برقرار بود.

یک بعدازظهر تابستان ۱۳۸۵، وقتی گل‌اندام از مراسم عروسی یکی از ساکنان روستا به خانه بازگشت، متوجه حضور چند نفر مهمان شد که با برادرانش در حال صحبت بودند. گل‌اندام سعی کرد بداند مهمانان و برادرانش در مورد چه صحبت می‌کنند. یکی از برادرانش گفت با مهمانان در مورد زمین‌های کشاورزی صحبت می‌کند و به گل‌اندام اجازه نداد برای مهمانان چای بیاورد و با آنان وارد صحبت شود. شامگاه آن‌ روز به گل‌اندام اطلاع دادند که مهمانان به خواستگاری او آمده بودند و برادرانش او را به نامزدی مردی به نام ارسلا درآورده‌اند.

ارسلا که اکنون حدود ۴۸ سال دارد، در آن زمان در ایران کارگری می‌کرد تا نیازهای خانواده‌ فقیرش را که ساکن روستای افغانیار (روستای همجوار دورمن افغانیه) بودند، تهیه کند. ارسلا بی‌سواد و از یک خانواده فقیر بود و به بیماری اعصاب و روان مبتلا بود. این خبر برای گل‌‌اندام که برادرانش با دختران موردعلاقه خود ازدواج کرده‌ بودند، ناخوشایند بود. او ارسلا را از نزدیک ندیده بود و به دلایل مشخصی نمی‌خواست با او ازدواج کند. وقتی گل‌اندام با تصمیم اعضای خانواده مخالفت کرد، بارها از برادرانش کتک خورد و شکنجه شد. حتی یک بار یکی از برادران گل‌اندام او را به مرگ تهدید کرد و گفت اگر به ازدواج با ارسلا تن ندهد، کشته خواهد شد.

آثار شکنجه برادران بر چشم، صورت و پای راست گل‌‌‌اندام هنوز باقی مانده است. چشم راست گل‌اندام در اثر این شکنجه‌ها بینایی خود را از دست داد و جای یک زخم بزرگ روی پای راست و پیشانی او هنوز دیده می‌شود. 

در این میان، گل‌اندام به رجب فکر می‌کرد؛ مردی که شاید می‌توانست ناجی گل‌اندام باشد. گل‌اندام و رجب با هم تلفنی در تماس بودند و گل‌اندام از رجب خواست او را از ازدواج با ارسلا یا کشته شدن به دست برادرانش نجات دهد. برای گل‌اندام، تفاوت سن و مذهب و قوم اهمیتی نداشت؛ او به یک چیز فکر می‌کرد: نجات از دامی که برادران برایش پهن کرده‌ بودند.

رجب و گل‌اندام سحرگاهی در سال ۱۳۸۵ از روستا فرار کردند و به مزارشریف و از آنجا به کابل رفتند. خبر فرار رجب و گل‌ اندام مانند بمبی در روستا صدا کرد و به‌سرعت دهان به دهان همه‌جا پیچید. 

رجب و گل‌ اندام از زمانی که از روستا فرار کردند، تاکنون که ۱۸ سال از آن روز می‌گذرد، بی‌وقفه در حال فرارند. در این میان، گاه از زندان، گاه از خانه امن، گاه از مرزها و گاه از شهرها سر در می‌آورند. چهار کودک این زوج نیز در این سال‌های فرار به دنیا آمده‌اند. 

رجب و گل‌ اندام که پس از سپری کردن ۹ ماه حبس در زندان طالبان، اکنون در ایران به سر می‌برند، روایت ۱۸ سال زندگی پر رنج خود را با خبرنگار ایندیپندنت فارسی در میان گذاشتند.

«تو یک هزاره‌ای، چطور جرئت کردی که با یک زن اوغان (پشتون) ازدواج کنی؟»

رجب می‌گوید وقتی روز جمعه ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ در ایستگاه خودروهای مسافربری منطقه کمپنی کابل بازداشت شد، طالبان او، گل‌اندام، خاله گل‌اندام و کودکانشان را به قرارگاهی نظامی در همان نزدیکی بردند. رجب و گل‌اندام که با سلطه طالبان بر افغانستان، از ترس افتادن به چنگ برادران گل‌اندام در خفا زندگی می‌کردند، قصد داشتند از کابل به پاکستان بروند، اما پیش از آنکه خودرو حرکت کند، بازداشت شدند.

 رجب گفت: «وقتی طالبان مرا گرفتند و ضرب‌وشتم مرا شروع کردند، گفتم من چه گناهی کرده‌ام؟ یکی از اعضای طالبان گفت: «تو یک هزاره‌ای! چطور جرئت کردی که با یک زن اوغان (پشتون) ازدواج کنی؟»

رجب تعریف می‌کند که در قرارگاه طالبان او را در یک کانتینر از پا آویزان کردند و به نوبت او را شکنجه دادند. ساعتی بعد، رجب، گل‌ اندام، خاله گل‌اندام و کودکان به ساختمان حوزه پنجم امنیتی طالبان منتقل شدند. در آنجا گل‌اندام، خاله‌اش و کودکان در یک انبار متروک حبس شدند و رجب در اتاق دیگری تحت شکنجه قرار گرفت.

رجب در مورد شکنجه‌ها در حوزه پنجم پلیس طالبان در کابل می‌گوید: «مرا شوک برقی دادند. شلنگ آب در دهانم می‌گذاشتند تا شکمم از آب پر شود، سپس یک نفر با لگد به شکمم می‌زد. هر یک از اعضای طالبان به نوبت با کابل مرا می‌زدند و دشنام می‌دادند.»

گل‌اندام و کودکان او نرگس ۱۰ ساله، مریم ۱۱ ساله، لیلا ۹ ساله و عباس چهار ساله، فریادهای پدر خود را زیر شکنجه طالبان می‌شنیدند.

رجب، گل اندام و کودکان شان در ایران

در این بین، ارسلا و برادران گل‌اندام از شهرستان دولت‌آباد به کابل رسیدند. آنان سعی داشتند رجب، گل‌اندام و کودکانشان را با خود به روستا ببرند و در آنجا با آنان تسویه‌حساب کنند. برادران رجب خوشحال بودند که توانسته‌اند به کمک طالبان این زوج را که در دولت پیشین افغانستان از دادگاه حکم برائت گرفته بودند و بر اساس حکم دادگاه با هم ازدواج کرده بودند، دوباره به چنگ آورند.

گل‌‌اندام می‌گوید برادرانش پیش از رسیدن به کابل، با موبایل خاله‌اش که با او در حبس بود تماس گرفتند و گفتند گل‌اندام و رجب کشته خواهند شد اما با خاله کاری ندارند. 

گل‌اندام از پشت در صدای طالبان را می‌شنید که در مورد تیرباران کردن رجب صحبت می‌کردند، اما این تصمیم بر اساس حکم محاکم و نهادهای قضایی طالبان نبود؛ بلکه به تحریک برادران گل‌اندام بود که به طالبان گفته بودند «فرمانده رجب» در زمان حاکمیت دولت پیشین خواهر آنان را فرار داده و فرزندان آن‌ها حاصل رابطه نامشروع خارج از ازدواج‌اند. رجب و گل‌اندام بارها از اعضای طالبان شنیدند که به آنان می‌گفتند فرزندانشان حرام‌زاده‌اند، چون ازدواج یک مرد اهل تشیع با یک زن اهل سنت حرام است. به همین دلیل طالبان کودکان گل‌اندام را هم اذیت می‌کردند.

گل‌اندام می‌گوید در مدتی که در حوزه پنجم پلیس طالبان کابل زندانی بودند، طالبان حتی از دادن آب به آنان دریغ کردند. یک بار پسر چهارساله‌اش عباس با فریاد بلندی پدرش را که در اتاق دیگری زیر شکنجه بود صدا زد، اما یک عضو طالبان با مشت به دهان او کوبید و دهان کودک پر از خون شد. گل‌اندام گفت: «من بارها پاهای طالبان را بوسیدم. به آنان التماس کردم و گفتم این کار را نکنید، کودکانم می‌ترسند. اما طالبان می‌گفتند کودکان شما حاصل زنا و حرام‌زاده‌اند.»

افراد طالبان در ۲۰ ماه سلطه بر افغانستان، بارها از ازدواج مردان اهل تشیع با زنان اهل سنت جلوگیری کرده‌اند. در مذهب تشیع، ازدواج مرد شیعه با زن سنی جایز دانسته شده، اما در مورد ازدواج زن شیعه با مرد سنی دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد. برخی فقهای شیعه مانند فاضل لنکرانی در مورد ازدواج زن شیعه با مرد سنی گفته‌اند که «بهتر است از این کار اجتناب شود»، اما برخی مانند سید علی خامنه‌ای معتقدند: «اگر بیم انحراف از مذهب نباشد، مانعی ندارد.»

وزارت امر به معروف طالبان نیز تاکنون در مورد حرام بودن ازدواج میان پیروان دو مذهب حکمی کتبی صادر نکرده‌ است، اما ماموران این وزارتخانه بارها در مورد حرام بودن ازدواج‌ میان پیروان دو مذهب صحبت کرده‌اند.

ماموران وزارت امر به معروف و نهی از منکر طالبان بهمن ماه ۱۴۰۱، در مساجد مزارشریف به مردم ابلاغ کردند که ازدواج میان پیروان مذاهب تشیع و حنفی حرام است. پانزدهم همان ماه، فرماندار طالبان در شهرستان نسی استان بدخشان در نامه‌ای که به مساجد فرستاد، نوشت: «بنا به ملاحظات دینی و عقیدتی، به همه اقوام تحت قلمرو این شهرستان اعلام می‌شود از این پس، هیچ‌کس از اهل سنت و الجماعت حق ندارد به شیعه دختر دهد و از شیعه برای اهل سنت زن بگیرد.»



فرار از خانه

رجب و گل‌‌اندام پس از ۱۰ روز حبس و شکنجه در ساختمان حوزه‌‌های پنجم، سوم و ساختمان وزارت داخله (کشور) طالبان در کابل، به مزارشریف منتقل شدند؛ جایی که در سال ۱۳۸۵ نیز محاکمه و زندانی شده بودند. سال ۱۳۸۵ رجب و گل‌اندام ۲۵ روز پس از فرار از روستا، از خانه‌ای در منطقه دشت برچی کابل دستگیر شدند. پلیس دولت وقت افغانستان آنان را به مزارشریف منتقل کرد و در آنجا به اتهام «فرار از خانه» محاکمه شدند. دادگاه دولت وقت در بلخ در حکم نهایی، گل‌اندام را به یک‌ سال و رجب را به یک سال و نیم زندان محکوم کرد.

ارسلا و برادران گل‌اندام به دادگاه محلی بلخ شکایت و ادعا کرده بودند که گل‌اندام با تهدید و فشار رجب ربوده شده است اما گل‌اندام در پاسخ به دادگاه وقت گفت که به خواست خود با رجب فرار کرده است، چون برادارانش او را به مرگ تهدید کرده بودند و رجب را هم دوست دارد.

ارسلا مدعی بود که گل‌اندام همسر او است، در حالی که عقدی میان آنان صورت نگرفته بود. گل‌اندام در این مورد گفت: «وقتی برادرانم بدون رضایت، مرا به نامزدی ارسلا درآوردند، ارسلا ایران بود. وقتی پلیس من و رجب را بازداشت و زندانی کرد، ارسلا از ایران آمد و شاهدان دروغین به محکمه آورد تا در مورد اینکه من همسر اویم، شهادت دهند. من در دادگاه به قاضی‌ها گفتم مرا کنار پنج دختر دیگر قرار دهید و از ارسلا بپرسید کدام یک همسر تو است. اگر ارسلا مرا شناخت و گفت این یکی گل‌اندام است، من با او می‌روم. وقتی این حرف را زدم، ارسلا فرار کرد، چون حتی چهره مرا نمی‌شناخت.»

گل‌اندام و رجب به اتهام فرار از خانه به زندان افتادند، اما سرنوشت گل‌اندام پس از سپری شدن مدت زندان نامشخص بود. او با برادرانی مواجه بود که فرار او با یک مرد هزاره را ننگ و شرمی بزرگ برای همه اعضای قبیله می‌دانستند و چنین اقدامی در افغانستان در بسیاری از موارد به مرگ زنان انجامیده است.

عبدالحمید (مستعار) فعال حقوق بشر که پرونده رجب و گل‌اندام را در سال‌ ۱۳۸۵ از نزدیک دنبال می‌کرد، گفت ارسلا به لحاظ ذهنی دچار اختلال بود و در جلسات متعددی که در دادگاه بلخ و دفتر استاندار وقت با حضور ارسلا، رجب، گل‌اندام و برداران او برگزار شد، متناقض و ناواضح صحبت می‌کرد. به گفته عبدالحمید، دروغ بودن ادعاهای ارسلا و برادران گل‌اندام در مورد عقد ارسلا و گل‌اندام نیز در نتیجه بررسی‌های دادگاه ثابت شدند.

گل‌اندام در این مورد گفت که برادرانش و ارسلا نتوانستند ادعاهای خود را در دادگاه ثابت کنند، بنابراین جرم او تنها فرار از منزل بود که به لحاظ قانونی جرم محسوب نمی‌شد. با وجودی که در قوانین دولت پیشین افغانستان فرار از منزل جرم تعریف نشده بود، صدها زن به این اتهام در زندان‌ها به سر می‌بردند. بر اساس یک گزارش دیده‌بان حقوق بشر که در مارس ۲۰۱۲ منتشر شد، حسن بانو غضنفر، وزیر امور زنان دولت وقت افغانستان، گفته بود: «عمل فرار از منزل جرم نیست، اما اگر تحت نام فرار از منزل جرائم دیگری صورت گیرد، محاکم آن جرائم را پیگیری می‌کنند.» در بیشتر موارد زنانی که از منزل فرار می‌کردند، پس از بازداشت به اتهام برقراری روابط جنسی خارج از ازدواج محاکمه می‌شدند. دیده‌بان حقوق بشر نوشت: «فرار از منزل در قانون جزای افغانستان جرم تعریف نشده است.» طالبان با سلطه بر افغانستان قانون اساسی و دیگر قوانین تصویب شده در دولت‌های پیشین افغانستان را ملغا کردند و گفتند این گروه به جای قوانین دست ساخت بشر، از قرآن و شریعت پیروی می‌کنند.

با این وصف، گل‌اندام و رجب در دادگاه دولت پیشین افغانستان به اتهام فرار از منزل محاکمه و زندانی شدند و  پس از آنکه مدت حبس گل‌ اندام در زندان تمام شد، به دلیل اینکه برادرانش او را به مرگ تهدید کرده بودند، به یک «خانه امن» که ویژه زنان و دخترانی در معرض تهدید بود، منتقل شد.

گل‌اندام از ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۰ در خانه امنی در شهر مزارشریف نگهداری شد. او اواخر ۱۳۹۰ به دادگاه بلخ مراجعه کرد و گفت از از یک‌سو نمی‌تواند به خانه برگردد چون جانش در خطر است و از سوی دیگر در خانه امن بلاتکلیف مانده است. او همچنین مطلع شد که ارسلا عروسی کرده است و فرزندی نیز دارد. گل‌اندام از دادگاه خواست در مورد ازدواج او با رجب حکمی صادر کند تا او از بلاتکلیفی در خانه امن و مرگ در خانه برادرانش نجات یابد. دادگاه هم به توجه به اسنادی که در اختیار داشت، عقد گل‌اندام و رجب  را تایید کرد و پرونده حقوقی آنان رسما بسته شد.

اردواج گل‌اندام و رجب در جمع کوچکی در خانه خواهر رجب برگزار شد. هیچ یک از اعضای خانواده گل‌اندام در عروسی او شرکت نکردند و گل‌‌اندام و رجب نتوانستند به روستای خود در دولت‌آباد برگردند و به زندگی در مزارشریف و کابل ادامه دادند. البته برادران گل‌اندام هیچ‌گاه دست از سر آنان برنداشتند، اما به دلیل اینکه ادعایشان در دادگاه باطل اعلام شده بود، نتوانستند علیه رجب و گل‌ اندام کاری کنند.

«دادگاه دولت پیشین آمریکایی بود»

پس از آنکه رجب و گل‌اندام اواخر خرداد ۱۴۰۱ از کابل به مزارشریف منتقل شدند، ارسلا و برادران گل‌اندام با ادعاهایی علیه این زوج بار دیگر به دادگاه طالبان مراجعه کردند.

رجب و گل‌اندام در زندان طالبان در شهر مزارشریف حبس شدند، اما پرونده آنان ابتدا به شهرستان دولت‌آباد ارجاع شد؛ جایی که به گفته گل‌اندام، «از قاضی تا آشپز» از دوستان برادرانش‌اند، چون بیشتر مسئولان ارشد طالبان در دولت‌آباد از روستای دورمن افغانیه و از قبیله علی‌زی‌اند؛ قبیله‌ای که گل‌اندام و خانواده‌اش متعلق به آن است و به همین دلیل برادران گل‌اندام در میان طالبان نفوذ زیادی دارند و از این نفوذ علیه رجب و گل‌اندام استفاده کردند.

در مدارکی که ارسلا و برادران گل‌اندام پس از بازداشت آنان در کابل به ادارات امنیتی و دادگاه طالبان ارائه کردند، ادعاهای زیادی مطرح شده است؛ از جمله اینکه نیروهای آمریکایی در فراری دادن گل‌اندام دخیل بوده‌اند. حسین خان، برادر گل‌اندام، در یکی از نامه‌هایش به دادگاه طالبان از رجب به عنوان «فرمانده رجب» نام برده و نوشته که رجب در سال ۱۳۸۵، حدود شش ماه پس از آنکه گل‌اندام با ارسلا نامزد شد، او را از مسیر خانه ربود و به کابل برد. او در این نامه می افزاید: «پس از ۲۵ روز رجب و گل‌اندام در کابل بازداشت شدند و پس از طی مراحل محکمه، پرونده به نفع ما پایان یافت و گل‌اندام به ما تحویل داده شد، اما نیروهای آمریکایی او را از ما گرفتند و به خانه امن منتقل کردند.»



 حسین خان در این نامه مدعی شده که دو بار قصد داشته گل‌اندام را از مزارشریف به روستا ببرد اما نیروهای آمریکایی مانع این اقدام شدند. او همچنین نوشته که رجب تحت حمایت محمد محقق [از رهبران سیاسی هزاره‌ها] و عباس ابراهیم‌زاده، نماینده وقت مردم بلخ در مجلس نمایندگان بوده و او توان مقابله با رجب را نداشته است.

یک منبع که در جریان جلسات دادگاه طالبان برای رسیدگی به پرونده گل‌اندام و رجب حضور داشت، می‌گوید قاضی‌های طالبان با شنیدن سخنان برادران گل‌اندام در مورد مداخله نیروهای آمریکایی در این پرونده احساساتی می‌شدند و یکی از قاضی‌ها گل‌اندام را تهدید کرد که اگر می‌توانست، در صحن دادگاه او را با شلیک گلوله‌ می‎‌کشت، چون او که زنی از قوم پشتون است، آبرو و ناموس این قوم را با خاک یکسان کرده است.

با اینکه تمام جزئیات پرونده رجب و گل‌اندام از سال ۱۳۸۵ در دادگاه بلخ موجود است، قاضی‌های طالبان اصرار داشتند که دادگاه‌های قبلی آمریکایی بودند و تصمیم‌های آن نزد طالبان اعتباری ندارند. ارسلا در پاسخ به یک پرسش دادگاه طالبان در مورد چگونگی ادعای همسری‌اش با گل‌اندام نوشته است: «گل‌اندام شش ماه با من زندگی کرد. من آزادانه به خانه آن‌ها رفت‌وآمد می‌کردم.» او در نامه دیگر می‌نویسد: «در مدت نامزدی با گل‌اندام، با او همبستر نشدم اما به طور آزاد نشست و برخاست داشتیم.»

او در جای دیگر در پاسخ به پرسشی که آیا پس از نامزدی با گل‌اندام، او را طلاق داده است یا خیر می‌نویسد: «گل‌اندام را در محکمه رسمی طلاق دادم. البته به واسطه زورگویی و تهدید به مرگ از سوی افراد ناشناس.» ارسلا در جریان اسارت گل‌اندام و رجب در نامه‌ای دیگر به حوزه پنجم امنیتی طالبان در کابل چنین نوشته: «گل‌اندام زن من است. می‌خواهم او را با خود ببرم.»

 


 نامه‌ها و پاسخ‌های ارسلا به نهادهای طالبان ضدونقیض است. ادعاهای برادران گل‌اندام در مورد دخالت نیروهای آمریکایی و رهبران سیاسی در حمایت از رجب را هم هیچ‌یک از منابع مطلع که پرونده رجب و گل‌اندام را در دادگاه‌های دولت پیشین و طالبان پیگیری کرده‌اند، تایید نمی‌کنند. با همه این‌ها طالبان با استناد به این ادعاها و همچنین اختلاف مذهب میان رجب و گل‌اندام، آنان را ۹ ماه در زندان نگه‌ داشتند.

هزینه آزادی از زندان طالبان: از تغییر مذهب تا از دست رفتن برادر

رجب در ۹ ماهی که در زندان طالبان در مزارشریف بود، بارها در جلسات دادگاه با یک پرسش تکراری مواجه می‌شد: «یک هزاره پیرو مذهب تشیعی؛ چطور جرئت کردی با یک زن پشتون اهل سنت ازدواج کنی؟» قاضی‌های طالبان بارها گوشزد کردند که دادگاه دولت پیشین افغانستان که حکم عقد رجب و گل‌اندام را با وجود تفاوت مذهب صادر کرد، پیرو عقاید و قوانین آمریکایی بوده است وگرنه چنین حکمی جایز نیست. بارها به رجب گفته شد تنها راهی که ممکن است به آزادی او بینجامد، طلاق دادن گل‌اندام است و رجب به این نتیجه رسید که برای داشتن گل‌اندام و فرزندانش فقط یک راه دارد؛ تغییر مذهب و گرویدن به مذهب حنفی. 

رجب از دوستانش که رابط او و خانواده‌اش بودند، چند کتاب‌ آموزشی در مورد مذهب حنفی درخواست کرد. او چندین ماه این کتاب‌ها را خواند و به دادگاه طالبان اعلام کرد که پس از این پیرو مذهب حنفی است. سرانجام به رجب و گل‌اندام نوید آزادی داده شد. 

شامگاه دوشنبه دهم بهمن ۱۴۰۱، رجب و گل‌اندام که در دو زندان جداگانه حبس بودند، به جای خبر آزادی، خبر کشته شدن خلیفه حسین را شنیدند. حسین، برادر رجب، تنها کسی بود که پرونده رجب و گل‌اندام را پیگیری می‌کرد. گل‌اندام در مورد حسین گفت: «وقتی ما از کابل به مزارشریف منتقل و آنجا زندانی شدیم، خلیفه حسین سه کودک مرا نزد خود نگهداری می‌کرد و همیشه به ما سر می‌زد و کمک می‌کرد. او هر پنجشنبه به زندان می‌آمد و از ما خبر می‌گرفت.»

خلیفه حسین، برادر رجب
گل‌اندام بدون نام بردن از افراد مشخصی، گفت: «خلیفه حسین را کشتند، چون در دادگاه بی‌گناهی ما ثابت شد و دستشان به ما نرسید.»

رجب با اندوه عمیقی که از کشته شدن برادر در دل دارد، گفت: «کاش برادرم را نمی‌کشتند هرکاری که می‌خواستند با ما می‌کردند، اما کاش او را نمی‌کشتند. همه‌چیز را از دست دادم، حتی برادرم را.»

رجب در مورد چگونگی آزادی از زندان طالبان می‌گوید در آخرین جلسه دادگاه، قاضی برای اینکه مطمئن شود او به مذهب حنفی گرویده و با گل‌اندام اختلاف مذهبی ندارد، از او در مورد مسائل شرعی مذهب حنفی پرسش‌هایی کرد و پاسخ‌های رجب را که در چند ماه حبس در زندان کتاب‌های مذهبی را مطالعه کرده بود، قانع‌کننده دانست و ضمن تایید حکم دادگاه دولت پیشین در مورد عقد رجب و گل‌اندام، حکم آزادی آنان را صادر کرد.

فرزندان رجب در مسیر ورود به ایران

 آواره در ایران

رجب و گل‌اندام اواخر بهمن ۱۴۰۱ و پس از آزادی از زندان طالبان، از راه غیرقانونی به ایران پناه بردند. رجب در اثر شوک برقی و شکنجه‌هایی که در جریان اسارت نزد طالبان در کابل دیده، مشکل عصبی پیدا کرده و طی ۹ ماه حبس در مزارشریف به دیابت مبتلا شده است. دخترش نرگس در مسیر سفر غیرقانونی به ایران هنگام دویدن در یک دشت زیر دست و پای مسافران مانده و اکنون بخش‌هایی از بدنش از جمله پاها عفونت کرده و درد شدیدی دارد. گل‌ اندام هم در زندان به فشار خون مبتلا شده است و هرازگاه حالش بد می‌شود. 

گل‌اندام گفت: «رجب را دوست دارم. هر دو از این ازدواج که برای ما خیلی سنگین تمام شد راضی‌ایم، اما در این سال‌ها از دست برادرانم یک روز را هم در آرامش سپری نکردیم.»

گل‌اندام افزود که کودکانش شب‌ها کابوس می‌بینند و گاه نیمه‌شب با فریاد «ما را زندانی نکنید. پدرم را نزنید.» از خواب بیدار می‌شوند.

Post a Comment

0 Comments