آنچه که پنجشیر را نفوذ ناپذیر
میسازد، موقعیت جغرافیایی و مردم آن است. درهای با رودخانۀ خروشان و مردمی که
پیشتاز جنگ چریکی در مقابل ارتش شوروی بودند و پنج سال در برابر تهاجم وسیع و
گستردهی طالبان (1995-2001) تاب آوردند. ظهور احمدشاه مسعود از همین دره، بیشتر
از هر چیز دیگری بر روحیۀ دفاعی و توان ایستادگی مردم پنجشیر در مقابل دشمنان آن
افزوده است. مسعود برای تاجیکها نمادی از یک چهرهی الهامبخش و رهاییبخش است.
مسعود یک نظامی نخبه بود و در جنگ چریکی، ارتش شوروی را در پنجشیر زمینگیر کرده
بود. حکومتی که پس از سال 2001 در افغانستان ایجاد شد، به او لقب قهرمان ملی
افغانستان را داد، اما افغانستان که متشکل از اقوامی است که در طول تاریخ باهم
جنگیده اند، تاکنون هیچ عنصری را بنام ملی نپذیرفته اند. چنانچه مسعود برای تاجیکها
و برخی دیگر اقوام قهرمان ملی است، اما برای برخی از اقوام صرف یک فرمانده نخبه
است که سهمی هم در جنگهای ویرانگر داخلی در افغانستان داشته است.
با این همه، آنچه که باعث شده
است مسعود نزد تاجیکها، هزارهها و ازبیکهای افغانستان در مورد احترام قرار
بگیرد، ایستادگی او در برابر طالبان است. مسعود پنجشیر را از هجوم سنگین لشکر
ملاعمر حفظ کرد و در سنگر فرماندهی جنگ در برابر طالبان و القاعده جان داد. این
مساله نه تنها برای تاجیکها، بلکه برای هر کسی که با اندیشه و مرام طالبان مشکل
دارد، الهامبخش است.
اکنون که افغانستان بار دیگر زیر چکمههای طالبان قرار گرفته است، بار دیگر نام مسعود آوازۀ سنگرهای دفاع و مقاومت است. اما پرسش اصلی این است که پس از سقوط مرکز پنجشیر، آیا زمان برای مقاومت و جغرافیا برای شعلهور نگهداشتنِ جنگ در برابر طالبان باقی مانده است یا سقوط مرکز پنجشیر پایان همه چیز است؟
پنجشیر دوباره میایستد
فهیم فطرت از فعالان رسانهای
جبهه مقاومت ملی در گفتگو با زمانه میگوید که مرکز ولایت پنجشیر در اثر تهاجم
سنگین طالبان و سوء مدیریت نظامی به دست طالبان افتاد. به گفتۀ فطرت، رهبری جبهه
مقاومت ملی به خاطر جلوگیری از تلفات بر مردم ملکی و ویرانی شهر، به کوهها عقب
نشینی کردند و در سنگرهای مستحکم نظامی که در دورههای جهاد برعلیه ارتش شوروی
ایجاده شده بودند پناه گرفته اند.
فطرت در مورد وضعیت نیروهای
جبهه مقاومت ملی میگوید: «به دلیل قطع انترنت، تماس میان قطعات نظامی جبهه مقاومت
ملی که به سنگرهای کوهستانی عقبنشینی کرده بودند به تازگی وصل شده و همه در حال
هماهنگی و انسجام استند. مجاهدین در دورۀ جهاد برعلیه ارتش شوروی، پایگاههای محکم
در کوههای پنجشیر ساخته بودند که اکنون به سنگرهای ضد طالبان بدل شده اند.
نیروهای مقاومت ملی در آن سنگرها جا گرفته اند و مقاومت برعلیه طالبان، بار دیگر
از همین سنگرها گسترش مییابد.»
پس از تصرف مرکز پنجشیر توسط
طالبان، گزارشهای متعددی از رفتار انتقامجویانه جنگجویان این گروه در مرکز آن
ولایت منتشر شدند. تیرباران شدن افراد ملکی شامل زنان و کودکان، آسیب رساندن به
آرامگاه احمدشاه مسعود، جستجوی خانه به خانه و بازداشتهای گسترده مردها، سنگر
ساختن خانههای افراد ملکی و غارت اموال مردم از جمله گزارشهایی استند که در پی
سقوط مرکز پنجشیر منتشر شدند. فهیم فطرت
که اوضاع پنجشیر و ساکنان آنرا از نزدیک دنبال میکند و خانوادۀ خودش نیز ساکن آنجاست
میگوید: «طالبان در پنجشیر دست به انتقامجویی سیاسی و قومی زدند. به باور فطرت
طالبان با رفتار بی رحمانه شان در پنجشیر، تخم دشمنی دراز مدت را با مردم پنجشیر
کاشتند و کسانی که به راه و رسم احمدشاه مسعود باور دارند، انتقام این جنایت
طالبان را خواهند گرفت.»
با وجودی که شکست خط دفاعی مرکز
پنجشیر و ورود طالبان به این دره برای نخستینبار پس از تاسیس این گروه در سال
1995، امید به ایستادگی و دوام مبارزه در برابر این گروه را کاهش داد، اما جبهه
مقاومت ملی گفته است که همچنان آمادهی دوام مبارزه با طالبان است.
نگرانیها در مورد اینکه ممکن
است نیروهای جبهه مقاومت ملی در اثر کمبود تجهیزات نظامی و محاصرهی شدید از جنگ
دست بکشند نیز وجود دارد، اما فهیم فطرت میگوید که موجودیت سنگرهای جهاد از دورههای
گذشته و آشنایی سران جبهه مقاومت ملی با جغرافیا، زمینه را برای دوام مبارزه با
طالبان فراهم ساخته است و مشکلات جبهه در عرصۀ امکانات نظامی و نیازهای مانند مواد
غذایی نیز رفع میشوند.
عتیق کبیر باشندۀ ولسوالی دره
ولایت پنجشیر که خودش را عضو نیروهای جبهه مقاومت ملی معرفی میکند میگوید که در
پی سقوط مرکز پنجشیر، بخاطر حفاظت از خانوادهاش جبهه را ترک کرده و خانوادهاش را
به کابل منتقل کرده است. کبیر اکنون در کابل حضور دارد و منتظر فراهم شدن فرصت
برای پیوستنِ دوباره به نیروهای جبهه مقاومت ملی است. کبیر در مورد وضعیت ساکنان
مرکز پنجشیر میگوید: «حدود ده درصد از باشندگان مرکز پنجشیر هنوز در خانههای شان
حضور دارند و بقیه به شهرهای کابل و دیگر جاها آواره شده اند. یک تعداد به اجبار
توسط طالبان کوچ داده شده اند و یک عده از ترس انتقامجویی طالبان، خانههای شان را ترک کرده اند.»
کبیر میگوید که ارتش شوروی نیز هشت بار موفق شده بود، مرکز پنجشیر را تسخیر کند، اما چیزی که برای شان ناممکن بود، دوام حضورشان در پنجشیر بود و برای طالبان نیز چنین خواهد شد. به باور کبیر، رفتار انتقامجویانه طالبان، بیشتر از هر چیزی دیگر، ارادۀ مبارزه و دوام مقاومت و ایستادگی در برابر طالبان را در میان مردم افزایش داده است و این منجر به گسترش جغرافیای مقاومت ملی خواهد شد.
مرام جبهه مقاومت ملی چیست؟
جبهه مقاومت ملی تا کنون یک طرح
و مرامنامه مشخصی را اعلام نکرده است. گفته میشود سران این جبهه در حال رایزنی
روی ایجاد یک نقشه راه و حتی اعلام یک حکومت برای به چالش کشیدن دولت طالبان
استند. امرالله صالح معاون نخست اشرف غنی رئیس جمهور پیشین افغانستان پس از فروپاشی
حکومت مدعی شد که براساس قانون اساسی سرپرست حکومت است. ممکن است ساختار تشکیلاتی
که توسط جبهه مقاومت ملی اعلام میشود، بر مبنای همین ادعای امرالله صالح و به هدف
ایجاد چالش در برابر دولت طالبان باشد.
تا اکنون چیزی که از آدرس سران
جبهه مقاومت ملی خطاب به مردم گفته شده است، مبارزه برای تشکیل حکومت همه شمول،
مقاومت برای یک افغانستان آزاد و رهایی از ستم و انحصار طالبان است.
نصرتالله اقبال روزنامهنگار
میگوید که جبهه مقاومت ملی و طالبان از لحاظ ایدیولوژی و تفکر باهم تفاوت چندانی
ندارند، چون مبنای فکری و مذهبی هردو یکی است، اما چیزی که باعث شده مردم پنجشیر و
قسمتهایی از شمال افغانستان برعلیه طالبان تا پای جان بجنگند، ترس شان از تکرار
فجایعی مانند نسل کشی در مزارشریف، کشتار در یکاولنگ، به آتش کشیدن شمالی و به توپ
بستن بوداهای بامیان است. این فجایع میان سالهای 1996 تا 2001 در دولت نخست
طالبان اتفاق افتاد و این رویدادها به دستور و فرماندهی کسانی اجرا شدند که اکنون
در کابینۀ طالبان حضور دارند.
نکتۀ دیگری که روحیۀ دفاع در
مقابل طالبان را در میان هواداران جبهه مقاومت ملی برجسته میسازد، ماهیت قومی
بودن گروه طالبان است. این گروه از میان قوم پشتون ظهور کرد و تا اکنون رهبران رده
نخست آن پشتونها هستند.
اقبال میگوید که طالبان وعدۀ
تشکیل حکومت همهشمول را داده بود و اکنون در کابینۀ سرپرست طالبان جنگجویان این
گروه از اقوام پشتون، تاجیک و ازبیک در پستهای کلیدی حضور دارند، اما یک ساختار
تروریستی چه متشکل از یک قوم و چه متشکل از چند قوم باشد، مشکلی را حل نمیکند.
به باور نصرتالله اقبال، مبنای
مبارزه با طالبان، جلوگیری از تبدیل شدنِ افغانستان به جزیرۀ امن تروریستهای بینالمللی
مانند القاعده است که هم اکنون نیز در افغانستان و تحت حمایت طالبان حضور دارند.
بزرگترین هراسی که بازگشت طالبان با خود به افغانستان آورده است، تبدیل شدن افغانستان به مکان امن تروریستهای بینالمللی است. طالبان به دلیل روابط عمیق با سازمانهای تروریستی در کشورهای مختلف، ممکن است بار دیگر به جهادیهای پراکنده در کشورهای همسایه افغانستان زمینۀ فعالیت در داخل این کشور را فراهم کنند. این چیزی است که نه تنها مردم افغانستان، بلکه کشورهای منطقه و جهان نیز از آن هراس دارند.
نویسنده: مختار وفایی
این گزارش نخست در رادیو زمانه منتشر شده است.
0 Comments