ویروس کرونا همانگونه که مرز جغرافیایی نمیشناسد، آدمها را نیز
بدون تفکیک جنسیت، قوم، سن یا هر ویژگی دیگر، میبلعد. در این میان اما کهنسالان به
دلیل ناتوانی جسمانی و ضعف در سیستم دفاعی بدن شان، بیشتر از بقیه گروهها در
معرض افتادن به دام این بیماری مهلک استند.
من از یکسال به این سو در سویدن زندگی میکنم. با گسترش شیوع کرونا
در اروپا و وضع قیودات در برخی از کشورها، سویدن نیز قیوداتی نه چندان جدی را
ابتدا بر کهنسالان و سپس بر بقیه مردم وضع کرد.
کهنسالان از حضور در اجتماعات منع شدند و همه برنامههای از قبل تنظیم
شده که در آن کهنسالان شرکت میکردند، لغو شد؛ از جمله من و همسرم نیلوفر لنگر، قرار
بود در نزدهم مارچ برنامهای با شماری از دانشآموزان و کهنسالان علاقهمند به ادبیات و رسانه در کتابخانهی مرکزی شهر مالمو
داشته باشیم. این برنامه در جریان وضع قیودات برای جلوگیری از مصاب شدن به کرونا
لغو شد.
نهادهای صحی سویدن توصیههای لازم را برای در امان ماندن از مصاب شدن
به کرونا اعلام کرده اند که از جمله، به ماندن در خانه تأکید میکنند. هرچند
قیودات قرنطینه شبیه ایتالیا و برخی کشورهای دیگر هنوز در سویدن وضع نشده است؛ اما
برگزاری اجتماعات بیشتر از ۵۰ نفر در سراسر سویدن ممنوع اعلام شده است.
در میان توصیههای نهادهای صحی، به کهنسالان گوشزد شده است که در خانه بمانند؛ چون بیشتر از بقیه گروهها
در معرض مصاب شدن به ویروس کرونا استند. در سویدن تا امروز دوشنبه، ۱۲۳ تن در
اثر ابتلا به کرونا فوت کرده اند و ۳۸۰۰ تن دیگر بستری استند. ۹۰ درصد
افراد فوت شده و تحت مراقبت بالای ۶۰ سال سن دارند.
من در ساختمان پنج طبقهای و در یکی از ساحات دنج شهر مالمو در جنوب
سویدن زندگی میکنم. در یکی از آپارتمانهای این ساختمان، یک زن کهنسال سویدنی که
احتمالا حدود ۸۰ سال سن دارد همسایهی من است.
با گسترش آمار افراد مبتلا به کرونا در سویدن، در برخی از مناطق، گروههای رضاکار شکل گرفته
اند که برای کهنسالان مواد مورد نیاز شان را از بازار خرید کرده و به دروازهی خانههای
شان تحویل میدهند. این گروهها خیلی گسترده و پر سروصدا نیستند. در هر ساختمان و
هر محله، مردان و زنان به صورت خودجوش و برای حفاظت از کهنسالان این کار را میکنند.
به دنبال افزایش نگرانی از گسترش کرونا، من و نیلوفر همسرم نیز به یاد
همسایهی کهنسال مان که گاهی میبینیم لرزان و آرام از پلهها بالا و پایین میرود،
افتادیم. به همسرم پیشنهاد کردم که به همسایهی مان اطلاع بدهیم که اگر نیاز به
کمک از جمله خرید مواد غذایی داشت، ما را در جریان بگذارد که این کار را برایش
انجام بدهیم؛ چون اگر خودش از خانه خارج شود، بیشتر از ما در معرض مصاب شدن به
ویروس کرونا است.
سرانجام تصمیم گرفتیم با خط شکسته و ریخته، نامهای به زبان سویدنی
بنویسیم و در صندوق پُستیاش بگذاریم.
من مختار استم و در منزل سوم زندگی میکنم.
اگر به کمک نیاز داشتی، از جمله خرید مواد خوراکی، با من تماس بگیر و
من این کار را انجام میدهم.
شماره تماس من…
با احترام»
همسایهام دو روز بعد تماس گرفت. با لهجهی مخصوص و غلیظ سویدنیاش
گفت: «سلام همسایه، هزار بار تشکر از لطف تان. من دو تا پسر دارم که در همین شهر
زندگی میکنند و گاهی به من سر میزنند. باز هم ممنون، اگر کمکی نیاز شد تماس میگیرم.»
یکسال است که با این زنِ کهنسال همسایه استیم؛ اما به جز یک سلام و
وقت بخیر یا این که هوا چقدر بد یا خوب است، کلمات بیشتری میان ما رد و بدل نشده
است. شهروندان سویدن شاید «تنهاترین» آدمهای روی زمین باشند. ساختار جامعه در این
کشورِ مرفه طوری است که بافتهای خانوادگی و اجتماعی خیلی محکم و بهمپیوسته نیست.
چهار ماه قبل جسد یک مرد که سه سال قبل در آپارتمانش در شهر مزدحم استکهلم فوت
کرده بود، پیدا شد. در این سه سال هیچکس حتا یک همسایه به دروازهی او نگاهی
نینداخته بود. این فکر ما را وا داشت تا به همسایهی کهنسال مان نامهی بنویسیم
تا اگر نیازی به کمک داشته باشد، مسؤولیت مان را ادا کنیم.
در افغانستان شاید کمتر کهنسالی به دور از خانواده زندگی کند؛ اما خانوادههای بیشماری
در این روزها نیاز به حمایت و همدلی دارند. تحملِ این روزهای دشوار و عبور از این
بحرانِ مرگبار، آسانتر میشود اگر ما رنجِ ناشی از آن را تقسیم کنیم و دست
همدیگر را بگیریم.
1 Comments