روزهای آخر سال ۲۰۱۹ است و ذهنم برخلاف سالهای گذشته، پر است از سوژههای عجیب غریب. این روزها بارها شده که قلم را بر میدارم و روی ورق سوژهها را لیست میکنم. بعد عینکم را کنار میگذارم و دوباره آنان را مرور میکنم. روی برخی سوژهها خط میکشم، برخی را برجسته میکنم و برخی دیگر را تصحیح یا حذف...خوشحالم که ذهنم خالی نیست، اما مهم است که راه درست و گزینه مناسب را بتوانم شناسایی و تعقیب کنم. یکسال دیگر پیش روست نباید هدر برود. فعلاً دو تصمیم نهایی شد که با یکی خوشحال و با دیگری اندکی ناراحت شدم. یک: چند روز شرکت ممتاز هاست که میزبان وبس…
شاید خداحافظی با رسانههای چاپی برای بسیاری از روزنامهنگاران و خوانندگان روزنامهها نگران کننده و حتی پذیرفتن آن سخت باشد، اما تحولی است که همه جهان را در خود فرو برده و چارهی جز پذیرفتن و کنار آمدن با آنرا نداریم. برخیها این تحول را «بحران» و دیگر آنرا «یک گام به جلو» در ادامهی پیشرفت تکنولوژی و تغییر جهان میدانند. این تحولِ بزرگ در جهانِ مدرن و کشورهای مترقی سالها قبل اتفاق افتاده و بدون شک، دامنِ ما را که تاریکی و صدای مسلسلها باعث شده از تحولات عمیق و پیشرو در جهان دور بمانیم نیز گرفته است. هرچند مانند بقیه و مثل همیشه، آماده…
شامگاه دیروز چهارشنبه در ختم کارگاه آموزشی در مکتب رسانهیی فوجو در شهر یونشوپنگ سویدن، سالن تاریک شد و همه آمادهی تماشای یک مستند از فیلمساز سوری بنام علیآلابراهیم شدیم . One day in Aleppo مستند سه سال قبل و در اوج بمباران شهر حلب ثبت شده و ماجراهای تلخ و تکاندهندهیی را به تصویر کشیده است. حلب از بزرگترین شهرهای سوریه و پایتخت تجاری این کشور است بصورت بیرحمانه با بارانی از بمبها ویرانی میشود و مردمانش زیر آوارهای از خاکستر میمیرند. در مستند دیدیم که سقف خانههای این کهنترین شهر خاورمیانه روی اعضای خانوادهها میریزند…
تکسی به آرامی جادهها و کوچههای زیبای شهر "یونشوپنگ" را به مقصد محل تجمع روزنامهنگاران که همه برای شرکت در یک برنامه دعوت هستیم طی میکند. در سکوتی که داخل تکسی حکمفرماست از پنجره، به ابرهای تیره، آسمان تاریک و جادههای خلوت و زیباییهای شهر خیره شدهام . دوستی که بغلدستم نشسته سکوت را شکست و گفت: "راننده همه کوچههای شهر را دور میزند تا پول بیشتری بگیرد ." گفتم: چطور؟ گفت: "اینها براساس هر ثانیهی که مسیر را طی میکنند پول میگیرند و به همین دلیل از راههای دورتر میروند تا پول بیشتری بگیرند ." …
ترجمه نامه نماینده خاص سرمنشی ملل متحد برای افغانستان به رئیس کمیسیون مستقل انتخابات هیئت معاونت سازمان ملل متحد در افغانستان (یوناما) دفتر نماینده خاص دبیر کل ملل متحد 10 نوامبر 2019 محترم خانم نورستانی، هدف این نامه ابراز رسمی نگرانی شدید سازمان ملل متحد در مورد رفتار کمیشنر مولانا عبدالله در جلسه ای که اخیرا در تاریخ 5 نوامبر 2019 برگزار گردید می باشد. در این جلسه تعدادی از مشاوران تخنیکی پروژه حمایت از انتخابات ملل متحد (UNESP) و همچنین دو تن کمیشنران بین المللی که حق رای ندارند، بعلاوه شخص شما و دیگر کمیشنران کمیسیو…
«مماتیباش»، از چهرههای محبوب یک سریال تلویزیونی ترکی بنام «وادی گرگها» است که در رسانههای افغانستان چندسال بصورت پیهم نشر شد. مماتی باش، شخصیت جالبی دارد. در مقابل دوستانش مهربان و در مقابل دشمنانش بی رحم است. گاهی دچار احساسات میشود و گاهی سختدل و بیپروا. اگر کسی به اعتمادش خیانت کند، تا خط آخر برای انتقام میایستد. مماتی از چهرههای محبوب سینمای ترکیه در افغانستان است و بسیاریها تلاش میکنند مانند مماتی باشند. البته بیشتر به خاطر تواناییهایش در عرصه انتقامجویی، جنگ و از میان برداشتن رقبا. اخیراً یک باند خرابکار از ولسوالی …
سینمای بالیوود فیلمی تولید کرده بنام پانیپت، خیانت بزرگ . این فیلم به لشکرکشی احمدشاه ابدالی به هندوستان و مشخصاً جنگ خونینی که در سال ۱۷۶۰ میلادی میان نیروی ۶۰هزار نفری احمدشاه ابدالی و نیروی ۲۰۰هزار نفری مرهتهها و راجپوتها رخ داد پرداخته است. پیروز این نبرد خونین نیروهای احمدشاه ابدالی بود و لشکریان مرهتهها و راجپوتها بیشمار کشته شدند. احمدشاه ابدالی موسس و شاه افغانستان بود که با لشکرکشی به هندوستان، در پی تقویت حکومت مسلمانها و گسترش سلطه و حاکمیت افغانها بود. اکنون سانجی دات در نقش احمدشاه ابدالی این رویدادها را روی پرده سینم…
مختار وفایی در گوشه یک روستای تاریک و ساکت در شهرستان فلاورجان اصفهان، پس از ۱۰ ساعت کار در گلخانهای با دمای حدود ۴۰ درجه، به اتهام «اصرار برای دریافت دستمزد و بیادبی به ارباب» مورد ضرب و شتم قرار گرفتم. بهار سال ۱۳۸۸ هجری خورشیدی بود که پس از چند روز بیکار ماندن در خانه، با امیرعلی، مالک گلخانهای در دشت دهسرخ اصفهان، سر کار رفتم. آن روز به دلیل بدخُلقی و دستورات پی در پی صاحب کار، بیشتر از ساعتهای معمول کاری کار کردم، اما در آخر روز هنگامی که قرار بود دریافت دستمزد، مرحمی بر خستگیهایم باشد، مورد ضرب و شتم بیرحمان…
Follow me in Social media