این یادداشت به درخواست دوستانم که کمپینی را بنام تقلا برای نجات از مرگ راه اندازی کرده اند نوشتم.
بتازگی گزارش سازمان صحی جهان خاطرنشان کرد که در افغانستان
از هر 11 زن، یک زن در جریان بارداری و یا ولادت جان خود را از دست میدهند.
افغانستان کشوری با پیچیدهترین ساختار اجتماعی و محدودیتهای مذهبی و دینی است. بخشی
از چالشی که باعث مرگ مادران و نوزادان میشوند، از دامن آفتهای اجتماعی که ذهنِ
مردم را آشفته کرده اند بر میخیزند.
من فکر میکنم در تقلا برای نجات از مرگ، تنها تلاش و
دادخواهی برای فراهمآوری امکانات صحی کافی نیست، باید در مورد فجایعی که جادوگران
محلی، داروفروشان بیسواد و دایههای بیتجربه روستایی بر سر مادران و بیماران میآورند
نیز روشنگری صورت گیرد.
بقیه دوستان از تجارب و خاطرات شان در زمینهی چالش دسترسی
به امکانات صحی نوشته اند. من روایات زیادی شنیده ام و وقایع متعددی را شاهد بوده
ام و از این میان به سه مورد اکتفا میکنم.
1- تصویر چندان روشنی از خواهرک قشنگم که نامش نجیبه بود در
ذهن ندارم. او قبل از دوساله شدن در یک زمستان سرد و طاقتفرسا، دچار بیماری نه
چندان جدی شد. مادرم می گوید که تب داشت و احتمالا سرما خورده بود. روستای ما در
میان مزارع گندمزار، در نزدیک رودخانه و چشمه دورتر از مرکز ولسوالی واقع شده است.
اهالی روستا مردمان اکثراً بیسواد و دهقان اند. در روستای دنج و آرام ما، شخصی
بنام ملاحبیب که به داکتر حبیب شهرت دارد زندگی میکند. این موجود عجیب که نه ملا
است و نه داکتر، جانهای زیادی را یا گرفته یا به بلاهای عظیمتری مبتلا کرده است. ملا/داکتر حبیب از نعمت سواد
محروم است و گذشتهی طبابتاش بر میگردد به پیچکاری و فروش تابلیت های سرما
خوردگی و تب و سردردی در دهه هفتاد، زمانی که روستای ما پایگاه نیروهای مجاهدین
بود.
مادرم میگوید که نجیبه را پس از تب شدید، بردیم
نزد ملا حبیب جهت معالجه و ملا چندتا تابلیت تجویز کرد و از جمله یک پیچکاری را با
سوزن نسبتاً بزرگ به گردن نجیبه تطبیق نمود.
نجیبه پس از آن پیچکاری
حالش بد شد و مُرد. این روایت هنوز مادرم را آزار میدهد، چون آن زمان در میان 6
تا پسر، نجیبه یگانه دخترش بود که معتقد است زیباتر از همه فرزندانش بوده است. پدر
و مادرم مطمین اند که تجویز اشتباه آن پیچکاری جانِ یگانه دختر شان را گرفت.
باوجودی که در روستای ما
فعلاً کلینک مجهز و پزشکهای متخصص فعالیت میکنند، و نیز یک شفاخانه در مرکز
ولسوالی فعال است، اما ملا حبیب هنوز به تجویز دوا و دارو برای مردم مصروف است.
اکثریت باشندگان روستا به دلیل اینکه فکر می کنند دوای ملا ارزانتر است و گاهی او
قرض نیز میدهد بجای شفاخانه و کلینیک مجهز دولتی به او مراجعه میکنند.
2- در زمان حاکمیت
طالبان، خانمی در همسایگی ما دچار یک بیماری سطحی شده بود. به شفاخانه مراجعه کرد
و برایش پیچکاری تجویز شد. آنزمان، در هر محله شخصی بنام "کمپودر"
فعالیت میکرد که وظیفهاش تطبیق پیچکاری و سیروم بود. کمپودرِ محله به هدف
پیچکاری، سوزن را به "عصب سیاتیک" خانم زد و یک پایش را برای همیشه فلج
کرد.
3- مورد سوم به خودم بر میگردد، اواخر سال 2017، پاهایم از
زانو به پایان خستگی و درد مفرط داشتند، طوری که شبانه اذیت میشدم. به توصیه
دوستانم، نزد یک متخصص استخوان در کابل مراجعه کردم. داکتر چندین معاینه را برایم
لیست کرد که پس از انجام معاینات، نسخهی بلندبالایی برایم تجویز کرد و مرا در
صورت بیتوجهی در ادامهی این نسخه و نکات توصیه شده از عواقب خطرناک برای پاهایم
هشدار داد.
من نسخه را گرفتم و در
مشوره با دوستانم دوا نگرفتم، چون به درستی تشخیص و تجوزیر داکتر مشکوک بودم. چند روز بعد برای تعطیلات روزهای آخر سال میلادی
2017 به هدف تفریح رفتم هندوستان. آنجا با استفاده از فرصت و با رهنمایی یک دوست
هندوستانی ام، به یک پزشک با تجربه بنام پروفیسور تولی که 85 سال سن داشت مراجعه
کردم. پس از انجام معاینات و تمرینات، با لحن آرام و لبخند ملیح برایم گفت: (
پاهایت هیچ مشکلی ندارد، فقط ورزش کن و غذای مقوی بخور ). توصیهها و هشدارهای
داکتر کابلی که مرا ترسانیده بود، این جملات زیبای پروفیسور تولی، زیباترین کلماتی
بودند که شنیدم. پروفیسیور تولی 12 حرکت ورزشی را برایم یاد داد و تاکید کرد که نیاز به هیچ نوع داروی دیگری ندارم.
پروفیسور 85 ساله که مرا شیفتهی
اخلاق نیکو و دانش خود ساخته بود در آخر گفت، فقط برای اطمینان بیشتر دو نسخه ویتامین برایت تجویز
میکنم که یکی آن اومیگا 3 یا روغن ماهی است.
در ضمن با لبخند گفت: جوان
عزیز هیچگاه سگرت دود نکنی و اگر دفعه بعد آمدی و فهمیدم که سگرت کشیدی نمیبینمت.
( با وجودی که من سگرت نمیکشم)
پروفیسور برای اینکه خوب
به ذهنم آنچه را گفته حک کند، در گوشهی از نسخه ام با خط درشت نوشت:
NO CIGARETTE
نه به سگرت!
روایت سومی را بخاطری دنبالهدار نوشتم که یکی از چالشهای
جامعه صحی ما، نحوه برخورد پزشکها با بیماران است که دربرخی موارد زیادی بدور از
اخلاق طبابت و قسم هیپوکرات عمل میشود.
مختار وفایی