مختار وفایی
افراطیت دینی و مذهبی
که از سر و صورت آن خشونت و نفرت میبارد چنان در ذهن و روان مردم جا باز کرده که
این حس پلید به هیچ چیزی جز کشتن آدمها ارضا نمیشود.
حد اقل دو نسل از شهروندان این مملکت با افکار تندورانه و گمراهکنندهی بنام دین و مذهب بزرگ شده اند. از مکتب و مدرسه تا فضای خانواده و رسانه، آنها را علیه آنچه کفر و ضد دین دانسته می شود تحریک کرده اند.
اکنون در حالی که 18 سال از فروپاشی نظام امارت طالبانی می گذرد، این گروه بار دیگر بر بیشتر از 50 درصد جغرافیای افغانستان حکم می رانند.
حکمرانی این گروه تنها بر میله تفنگ آنان خلاصه نمی شود بلکه این گروه افکار تندورانه شان را نیز در ذهن و روح و روان مردم تزریق کرده اند.
طالبان صخرهنشین و دهاتی در بخش تبلیغات، ترویج افکار تندورانه و تطبیق دستورهای ظالمانه شان موفقتر از دستگاه حکومت دمکراتی است که میلیونها دالر برای تقویت آن هزینه شده است.
آنها با تصرف مناطق، مدارس را فعال و اکثراً مکاتب پسرانه را نیز باز می گذارند. نصاب تعلیمی مورد تاییدشان که همان کتابهای مدارس پاکستانی است را تدریس کرده و نحوهی استفاده از تسلیحات را نیز برای کودکان و دانش آموزان با شعارهای بر ضد کفار آموزش میدهند.
دانش آموزان در مدارس و مکاتب تحت حاکمیت طالبان همه روزه سرودهای در وصف ملاعمر، ملامنصور، ملاهبت الله، جهاد، دین و مذهب شان می خوانند. آنان پرچم سفید امارت اسلامی را بر هر گوشهی از مدارس و مکاتب آویزان کرده و فضا را پر از هیجانِ جهادگرایی حفظ میکنند.
طالبان با استفاده از ساختمانها و امکاناتی که توسط حکومت افغانستان و پول کشورهای غربی ساخته شده اند برنامههای آموزشی شان را تطبیق میکنند. آنان حتی در مواردی دیده شده است که کمکهای یونیسیف را به دانش آموزان مکاتب در مناطق تحت حاکمیت شان توزیع کرده اند.
برعکس در مکاتب و مدارس تحت کنترول حکومت، نه نظم و دسپلین چندانی وجود دارد و نه نصاب و دستورهای حکومت اجرا می شوند.
فساد گسترده در معارف، غیرحاضری استادان و دانش آموزان، کیفیت پایین و اجرا نشدن دستورها و اصول معارف، بنیاد تعلیم و آموزش را در شهر و قریه از هم پاشیده است.
آنچه را طالبان از مدارس و مکاتب شان بیرون می دهند، تروریست ها و تندورانی استند که بی هیچ درنگی به افکار و افراد مخالف ایده های شان حمله می کنند. تفنگ می گیرند و با شور و هیجان علیه کفار و همدستان آنان می جنگند.
از امارت اسلامی، خلافت اسلامی و حکومتِ استوار بر دساتیر ملاعمری حمایت می کنند. اما آنچه را مکاتب و مدارس تحت حاکمیت دولت بیرون می دهند، مشتی از جوانان بی انگیزه، بی هدف و نا امید از امروز و آینده است.
جوانانی که نه حکومت کنونی را نماینده آرزوها و خواست های شان می دانند و نه رفتارهای تروریست های تربیه شده با افکار طالبانی را.
مردم افغانستان جدای از قومیت، علاقهی شدید و وصف ناپذیری در افراطیت دینی و پذیرش افکار تندورانه دارند.
هرچند افراطیت و تندروی دینی که منجر به ریشهگیری القاعده، طالبان، داعش و سایر جریان های تروریستی در افغانستان شده است، به دهه 70 خورشیدی زمانی که امریکا و متحدان سیاسی اش در منطقه، گروه های جهادی را برای مبارزه با کمونیست ها تجهیز کردند بر می گردد، اما نسل دیگری که طالبان آنان را تربیت و تجهیز به افکار تندروانه کرده است دارد روی صحنه می آید.
به دلیل ریشه دواندن افراطیت و نفرت در میان مردم و مخصوصاً نسل دیگری که در آیندهی نزدیک تفنگبدست می شوند آیندهی این ملک را سیاهتر میبینم. این نسل تروریست به هیچ چیز دیگری بجز «دوام قتال» تا یک نفر خارجی و غیر دین اسلام در افغانستان حضور دارد قانع نمیشود.
اکنون افغانستان با مشکلات و چالشهای بزرگی از جمله گسترش روزافزون بنیادگرایی دینی روبر است. این تهدید بزرگتر و خطرناکتر از رکود اقتصادی، فقر، تنگدستی و اعتیاد است. نا امیدی من از آنجا ناشی می شود که نه حکومت افغانستان توان مهار و مبارزه با این چالش بزرگ را دارد و نه چنین چیزی در اجندای کشورهای قدرتمند دخیل در اوضاع افغانستان وجود دارد.
حد اقل دو نسل از شهروندان این مملکت با افکار تندورانه و گمراهکنندهی بنام دین و مذهب بزرگ شده اند. از مکتب و مدرسه تا فضای خانواده و رسانه، آنها را علیه آنچه کفر و ضد دین دانسته می شود تحریک کرده اند.
اکنون در حالی که 18 سال از فروپاشی نظام امارت طالبانی می گذرد، این گروه بار دیگر بر بیشتر از 50 درصد جغرافیای افغانستان حکم می رانند.
حکمرانی این گروه تنها بر میله تفنگ آنان خلاصه نمی شود بلکه این گروه افکار تندورانه شان را نیز در ذهن و روح و روان مردم تزریق کرده اند.
طالبان صخرهنشین و دهاتی در بخش تبلیغات، ترویج افکار تندورانه و تطبیق دستورهای ظالمانه شان موفقتر از دستگاه حکومت دمکراتی است که میلیونها دالر برای تقویت آن هزینه شده است.
آنها با تصرف مناطق، مدارس را فعال و اکثراً مکاتب پسرانه را نیز باز می گذارند. نصاب تعلیمی مورد تاییدشان که همان کتابهای مدارس پاکستانی است را تدریس کرده و نحوهی استفاده از تسلیحات را نیز برای کودکان و دانش آموزان با شعارهای بر ضد کفار آموزش میدهند.
دانش آموزان در مدارس و مکاتب تحت حاکمیت طالبان همه روزه سرودهای در وصف ملاعمر، ملامنصور، ملاهبت الله، جهاد، دین و مذهب شان می خوانند. آنان پرچم سفید امارت اسلامی را بر هر گوشهی از مدارس و مکاتب آویزان کرده و فضا را پر از هیجانِ جهادگرایی حفظ میکنند.
طالبان با استفاده از ساختمانها و امکاناتی که توسط حکومت افغانستان و پول کشورهای غربی ساخته شده اند برنامههای آموزشی شان را تطبیق میکنند. آنان حتی در مواردی دیده شده است که کمکهای یونیسیف را به دانش آموزان مکاتب در مناطق تحت حاکمیت شان توزیع کرده اند.
برعکس در مکاتب و مدارس تحت کنترول حکومت، نه نظم و دسپلین چندانی وجود دارد و نه نصاب و دستورهای حکومت اجرا می شوند.
فساد گسترده در معارف، غیرحاضری استادان و دانش آموزان، کیفیت پایین و اجرا نشدن دستورها و اصول معارف، بنیاد تعلیم و آموزش را در شهر و قریه از هم پاشیده است.
آنچه را طالبان از مدارس و مکاتب شان بیرون می دهند، تروریست ها و تندورانی استند که بی هیچ درنگی به افکار و افراد مخالف ایده های شان حمله می کنند. تفنگ می گیرند و با شور و هیجان علیه کفار و همدستان آنان می جنگند.
از امارت اسلامی، خلافت اسلامی و حکومتِ استوار بر دساتیر ملاعمری حمایت می کنند. اما آنچه را مکاتب و مدارس تحت حاکمیت دولت بیرون می دهند، مشتی از جوانان بی انگیزه، بی هدف و نا امید از امروز و آینده است.
جوانانی که نه حکومت کنونی را نماینده آرزوها و خواست های شان می دانند و نه رفتارهای تروریست های تربیه شده با افکار طالبانی را.
مردم افغانستان جدای از قومیت، علاقهی شدید و وصف ناپذیری در افراطیت دینی و پذیرش افکار تندورانه دارند.
هرچند افراطیت و تندروی دینی که منجر به ریشهگیری القاعده، طالبان، داعش و سایر جریان های تروریستی در افغانستان شده است، به دهه 70 خورشیدی زمانی که امریکا و متحدان سیاسی اش در منطقه، گروه های جهادی را برای مبارزه با کمونیست ها تجهیز کردند بر می گردد، اما نسل دیگری که طالبان آنان را تربیت و تجهیز به افکار تندروانه کرده است دارد روی صحنه می آید.
به دلیل ریشه دواندن افراطیت و نفرت در میان مردم و مخصوصاً نسل دیگری که در آیندهی نزدیک تفنگبدست می شوند آیندهی این ملک را سیاهتر میبینم. این نسل تروریست به هیچ چیز دیگری بجز «دوام قتال» تا یک نفر خارجی و غیر دین اسلام در افغانستان حضور دارد قانع نمیشود.
اکنون افغانستان با مشکلات و چالشهای بزرگی از جمله گسترش روزافزون بنیادگرایی دینی روبر است. این تهدید بزرگتر و خطرناکتر از رکود اقتصادی، فقر، تنگدستی و اعتیاد است. نا امیدی من از آنجا ناشی می شود که نه حکومت افغانستان توان مهار و مبارزه با این چالش بزرگ را دارد و نه چنین چیزی در اجندای کشورهای قدرتمند دخیل در اوضاع افغانستان وجود دارد.
دانش آموزان یک مکتب در ولسوالی امام صاحب ولایت کندز حین آموزش استفاده از اسلحه توسط طالبان |
دانش آموزان یک مکتب در منطقه خستک ولسوالی جرم بدخشان حین دریافت مواد درسی یونیسیف توسط طالبان |
0 Comments