نویسنده: مختاروفایی
شمال، اکنون
یکی از محورهای اساسیِ جنگ و شورشگری در افغانستان است. در چند سال اخیر، مسیرهای
منتهی به شمال، یکی از مزدحمترین راههای عبور و مرورِ گروههای تروریستی از جمله
طالبان، القاعده و تحریک اسلامیِ ازبیکستان بودهاند. از کوههای چترالِ پاکستان
که به مناطقی در بدخشان متصل است گرفته تا شاهراههای تحتِ
نظارتِ نیروهای امنیتی در ولایات جنوب و شمال افغانستان، همه از جمله راههای امن
و بیخطر برای رفتوآمدِ این گروهها به شمال بودهاند. فعلاً ولایات کندز،
فاریاب، بغلان و قسمتهایی از جوزجان و سرپل، محور نبردهایِ خونین میان نیروهای
امنیتی و گروههای تروریستی را تشکیل میدهند که کندز در روزهای اخیر تا سرحدِ
سقوط بهدستِ گروه طالبان نیز پیش رفت.
شمال چگونه
ناآرام شد؟
ولایات شمالِ کشور تا سال۲۰۰۷ از آرامترین نقاط افغانستان بود و اکنون به گرمترین تنورِ جنگ در کشور تبدیل شده است. ناآرامیها در شمال از زمانی آغاز شد که منابع اطلاعاتی گزارش دادند: هواپیماهای نظامی به دستورِ حامد کرزی در سال ۲۰۰۸، شماری از شبهنظامیانِ مسلح وابسته به گروه طالبان را در نقاطی از ولایات شمال از جمله بغلان و فاریاب، با استفاده از تاریکی شب پیاده و در نقاط استراتیژیک جابهجا کرده اند.
پس از چندین سال جنگهای چریکیِ گروه طالبان در شمال، این نیرو بار دیگر در سال ۲۰۱۴ حملاتِ قدرتمندانهاش را برای تصرفِ مناطقِ مهم در ولایات بدخشان، فاریاب، کندز، سرپل، بغلان و جوزجان آغاز کرد و با رفتارهای وحشیانه، ترس و وحشت را بارِ دیگر در میانِ مردم زنده ساخت و هراس افتادنِ شهرها در دلِ مردم جا گرفت.
با خروج نیروهای خارجی و بسته شدنِ پایگاههای نظامیِ آنان در شمال و شمالشرقِ افغانستان در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴، طالبان پس از پیوستن شماری از تروریستهای داخلی و خارجی که از وزیرستان شمالی به افغانستان فرستاده شده بودند، توانستند قسمتهای زیادی از ولسوالیهای مهم در کندز، فاریاب، سرپل، جوزجان، بغلان و بدخشان را تصرف کرده و به تحکیم مواضع نظامیشان بپردازند.
در سال ۲۰۱۵ که اوج تنشهایِ پس از برگزاری انتخاباتِ بحرانآفرین در افغانستان بود، فرصتِ خوبی برای طالبان مهیا شد تا برای تصرفِ مناطقِ مورد نظرشان در ولایاتِ نامبرده دستبهکار شوند. در جریان این سال، طالبان ولسوالیهای وردوج در بدخشان، کوهستانات در سرپل، بالامرغاب در بادغیس و المار در فاریاب را چندینبار دست به دست کرده و در اکثریتِ ولسوالیهای ولایات شمال، هستههای نظامیشان را جابهجا و تقویت کردند. در جریان دست به دست شدنِ ولسوالیها و مراکز نظامی میان طالبان و نیروهای امنیتی، گروه طالبان مقادیر زیادی از تسلیحات نظامی را بهدست آورد که اکنون در مقابل نیروهای امنیتیِ کشور از آن استفاده میکند.
ولایات شمالِ کشور تا سال۲۰۰۷ از آرامترین نقاط افغانستان بود و اکنون به گرمترین تنورِ جنگ در کشور تبدیل شده است. ناآرامیها در شمال از زمانی آغاز شد که منابع اطلاعاتی گزارش دادند: هواپیماهای نظامی به دستورِ حامد کرزی در سال ۲۰۰۸، شماری از شبهنظامیانِ مسلح وابسته به گروه طالبان را در نقاطی از ولایات شمال از جمله بغلان و فاریاب، با استفاده از تاریکی شب پیاده و در نقاط استراتیژیک جابهجا کرده اند.
پس از چندین سال جنگهای چریکیِ گروه طالبان در شمال، این نیرو بار دیگر در سال ۲۰۱۴ حملاتِ قدرتمندانهاش را برای تصرفِ مناطقِ مهم در ولایات بدخشان، فاریاب، کندز، سرپل، بغلان و جوزجان آغاز کرد و با رفتارهای وحشیانه، ترس و وحشت را بارِ دیگر در میانِ مردم زنده ساخت و هراس افتادنِ شهرها در دلِ مردم جا گرفت.
با خروج نیروهای خارجی و بسته شدنِ پایگاههای نظامیِ آنان در شمال و شمالشرقِ افغانستان در سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴، طالبان پس از پیوستن شماری از تروریستهای داخلی و خارجی که از وزیرستان شمالی به افغانستان فرستاده شده بودند، توانستند قسمتهای زیادی از ولسوالیهای مهم در کندز، فاریاب، سرپل، جوزجان، بغلان و بدخشان را تصرف کرده و به تحکیم مواضع نظامیشان بپردازند.
در سال ۲۰۱۵ که اوج تنشهایِ پس از برگزاری انتخاباتِ بحرانآفرین در افغانستان بود، فرصتِ خوبی برای طالبان مهیا شد تا برای تصرفِ مناطقِ مورد نظرشان در ولایاتِ نامبرده دستبهکار شوند. در جریان این سال، طالبان ولسوالیهای وردوج در بدخشان، کوهستانات در سرپل، بالامرغاب در بادغیس و المار در فاریاب را چندینبار دست به دست کرده و در اکثریتِ ولسوالیهای ولایات شمال، هستههای نظامیشان را جابهجا و تقویت کردند. در جریان دست به دست شدنِ ولسوالیها و مراکز نظامی میان طالبان و نیروهای امنیتی، گروه طالبان مقادیر زیادی از تسلیحات نظامی را بهدست آورد که اکنون در مقابل نیروهای امنیتیِ کشور از آن استفاده میکند.
زمینههای
گسترش جغرافیای تسلط طالبان در شمال
فساد اداریِ گسترده، رشد افراطگراییِ مذهبی، گسترش مدارس دینی و فقر گسترده در میانِ مردم در شمال افغانستان، از زمینههای عمدهییست که سربازگیری برای صفوفِ جنگ را به گروه طالبان ساده ساخته است. نفرت مردم از نظام فاسد حاکم، منجر شده که حتا جوانانی از گروههای تبارییی که در گذشته از دشمنان سرسختِ رژیم طالبان شمرده میشدند، به این گروه بپیوندند. ازبیکها و ترکمنها در شمال افغانستان که با رهبری جنرال دوستم از دشمنان سرسخت رژیم طالبان بودند، اکنون بهصورتِ گسترده در صفِ طالبان علیه نیروهای دولتی و گروههای مسلحِ «خیزش مردمی»ِ وابسته به حزب جنبش ملی میجنگند.
طالبان برای اینکه بتوانند از میان مردمان بومیِ شمال از جمله ترکمنها و ازبیکها سربازگیری کنند، فرماندهان ارشد نظامی و مسوولانِ نامنهادِ ولایتیشان را در ولایات فاریاب، سرپل، جوزجان، سمنگان و بغلان، اکثراً از تبار ازبیک تعیین کرده و بهسادهگی زمینۀ سربازگیری و تبلیغ برنامههای جهادیشان را در میان مردم فراهم ساختهاند. از سوی دیگر، فساد اداری گسترده و فقر و بیکاری مزمن در میان مردمانِ دهنشین، لشکری از جوانان را به سوی گروههای تروریستی سوق داده که اکنون به پیشمرگههای حملات تهاجمیِ طالبان مبدل شدهاند.
حمایتِ شبکههای وابسته به عربستان سعودی و قطر از گروههای اسلامگرا و مدارس دینی افراطیپرور در شمالِ افغانستان نیز زمینههای سربازگیری برای گروههای تروریستی را در این ولایات فراهم ساخته است. به عنوان مثال، میتوان از گروه اسلامگرای «جمعیت اصلاح»، حزبالتحریر و مدارس زنجیرهیی تحت عناوینِ مختلف که در ولایات شمال طی سالهای اخیر بهصورت گسترده فعالیت دارند، نام برد. این گروهها هرچند فعالیت تروریستی ندارند، اما تبلیغِ آنان برای خلافتخواهی و برپایی حکومت اسلامی، مردم را به جهاد تشـویق کرده و زمینه را برای سربازگیری از میان نسل جوان به گروه طالبان مهیا کرده است.
در اکتوبر سال ۲۰۱۵ میلادی که ولایت کندز بهدستِ گروه طالبان سقوط کرد، دهها دانشآموز مدارس دینی از ولایات کندز، بغلان، بلخ، جوزجان و سرپل به کمک نیروهای طالبان در این ولایت شتافته بودند. منابع امنیتی در کندز گفتند: این دانشآموزان که تعدادی از آنان پس از تصفیۀ کندز از وجود طالبان بازداشت شدهاند، اعتراف کردهاند که در مدارسِ آنان فضایلِ جهاد علیه امریکاییها و حکومت افغانستان تدریس و تبلیغ شده و در جریان حمله به کندز، به آنان برای کمک به نیروهای طالبان، جهتِ سهم گرفتن در «جهاد علیه کفار»، اسلحه توزیع شده است.
از سوی دیگر، تضاد منافع در ولایات شمال و شمالشرق میان قدرتمندانِ وابسته به احزاب سیاسی از جمله جمعیت اسلامی و جنبش ملی، باعث گسترش جغرافیای تسلط طالبان بر این ولایات شده است. تنش میان جریانهای سیاسیِ حاکم در مجموع و احزاب جنبش و جمعیت در شمال به طور خاص، در گسترش تسلط طالبان بر مناطق شمال نقش داشته است. درگیریهای خونین میان این گروهها، زمینۀ تسلطِ گروه سومی که طالبان است را بر مناطق زیادی فراهم کرده است. در برخی از مواقع دیده شده است که فرماندهان محلیِ این احزاب، برای سرکوب رقبای محلیشان، از گروه طالبان به عنوان یک گروه بیرحم استفاده کرده و مناطقی را بهصورتِ عمدی به این گروه واگذار کردهاند.
فساد اداریِ گسترده، رشد افراطگراییِ مذهبی، گسترش مدارس دینی و فقر گسترده در میانِ مردم در شمال افغانستان، از زمینههای عمدهییست که سربازگیری برای صفوفِ جنگ را به گروه طالبان ساده ساخته است. نفرت مردم از نظام فاسد حاکم، منجر شده که حتا جوانانی از گروههای تبارییی که در گذشته از دشمنان سرسختِ رژیم طالبان شمرده میشدند، به این گروه بپیوندند. ازبیکها و ترکمنها در شمال افغانستان که با رهبری جنرال دوستم از دشمنان سرسخت رژیم طالبان بودند، اکنون بهصورتِ گسترده در صفِ طالبان علیه نیروهای دولتی و گروههای مسلحِ «خیزش مردمی»ِ وابسته به حزب جنبش ملی میجنگند.
طالبان برای اینکه بتوانند از میان مردمان بومیِ شمال از جمله ترکمنها و ازبیکها سربازگیری کنند، فرماندهان ارشد نظامی و مسوولانِ نامنهادِ ولایتیشان را در ولایات فاریاب، سرپل، جوزجان، سمنگان و بغلان، اکثراً از تبار ازبیک تعیین کرده و بهسادهگی زمینۀ سربازگیری و تبلیغ برنامههای جهادیشان را در میان مردم فراهم ساختهاند. از سوی دیگر، فساد اداری گسترده و فقر و بیکاری مزمن در میان مردمانِ دهنشین، لشکری از جوانان را به سوی گروههای تروریستی سوق داده که اکنون به پیشمرگههای حملات تهاجمیِ طالبان مبدل شدهاند.
حمایتِ شبکههای وابسته به عربستان سعودی و قطر از گروههای اسلامگرا و مدارس دینی افراطیپرور در شمالِ افغانستان نیز زمینههای سربازگیری برای گروههای تروریستی را در این ولایات فراهم ساخته است. به عنوان مثال، میتوان از گروه اسلامگرای «جمعیت اصلاح»، حزبالتحریر و مدارس زنجیرهیی تحت عناوینِ مختلف که در ولایات شمال طی سالهای اخیر بهصورت گسترده فعالیت دارند، نام برد. این گروهها هرچند فعالیت تروریستی ندارند، اما تبلیغِ آنان برای خلافتخواهی و برپایی حکومت اسلامی، مردم را به جهاد تشـویق کرده و زمینه را برای سربازگیری از میان نسل جوان به گروه طالبان مهیا کرده است.
در اکتوبر سال ۲۰۱۵ میلادی که ولایت کندز بهدستِ گروه طالبان سقوط کرد، دهها دانشآموز مدارس دینی از ولایات کندز، بغلان، بلخ، جوزجان و سرپل به کمک نیروهای طالبان در این ولایت شتافته بودند. منابع امنیتی در کندز گفتند: این دانشآموزان که تعدادی از آنان پس از تصفیۀ کندز از وجود طالبان بازداشت شدهاند، اعتراف کردهاند که در مدارسِ آنان فضایلِ جهاد علیه امریکاییها و حکومت افغانستان تدریس و تبلیغ شده و در جریان حمله به کندز، به آنان برای کمک به نیروهای طالبان، جهتِ سهم گرفتن در «جهاد علیه کفار»، اسلحه توزیع شده است.
از سوی دیگر، تضاد منافع در ولایات شمال و شمالشرق میان قدرتمندانِ وابسته به احزاب سیاسی از جمله جمعیت اسلامی و جنبش ملی، باعث گسترش جغرافیای تسلط طالبان بر این ولایات شده است. تنش میان جریانهای سیاسیِ حاکم در مجموع و احزاب جنبش و جمعیت در شمال به طور خاص، در گسترش تسلط طالبان بر مناطق شمال نقش داشته است. درگیریهای خونین میان این گروهها، زمینۀ تسلطِ گروه سومی که طالبان است را بر مناطق زیادی فراهم کرده است. در برخی از مواقع دیده شده است که فرماندهان محلیِ این احزاب، برای سرکوب رقبای محلیشان، از گروه طالبان به عنوان یک گروه بیرحم استفاده کرده و مناطقی را بهصورتِ عمدی به این گروه واگذار کردهاند.
منابع عایداتی
و چگونهگی تجهیز و تمویل طالبان در شمال
مواد مخدر، معادن، عشر و ذکات، باجگیری از حکومت و تاجران و شبکههای استخباراتیِ برخی کشورهای دخیل در اوضاع افغانستان، از مهمترین منابع عایداتیِ گروه طالبان در شمال افغانستان استند که مصارف جبهاتِ نظامیِ این گروه را تأمین میکنند.
در اکثر ولایاتِ شمال افغانستان پس از سال ۲۰۰۱، میزان کشت تریاک به صفر رسیده بود اما با آغاز ناآرامیها بارِ دیگر کشتِ این مواد آغاز شد. هرچند تا کنون هلمند در صدرِ تولیدکنندهگانِ مواد مخدر در افغانستان قرار دارد، ولی در شمال افغانستان درحالیکه در سال ۲۰۱۴، ۷۳۸ هکتار زمین تریاک زرع شده بود، در سال ۲۰۱۵ این آمار دوبرابر شد که ۱۸۷۵ هکتار زمین را نشان میداد.
هرچند آمار دقیقی از عاید طالبان از مدرک تریاک در شمال افغانستان وجود ندارد، اما منابع محلی در این ولایات میگویند که طالبان از دهاقین، در بدل حمایتشان برای کشت مواد مخدر، از هر جریب زمین یک کیلوتریاک ـ که حدود صد دالر امریکایی فروخته میشود ـ مالیه میگیرند.
معادن به عنوان دومین منبع عایداتیِ گروه طالبان پس از مواد مخدر شناخته میشود. این گروه از چندین سال بدینسو بر بخشهایی از معادنِ لاجورد در ولسوالی کران و منجان و معادن طلا در ولسوالی راغستان در بدخشان تسلط دارد و بر اساس یافتههای یک تحقیق موسسۀ گلوبل ویتنس که در ماه جوزای سال جاری خورشیدی نشر شد، «عایدات طالبان از معادن ولایت بدخشان، برابر با کل عواید دولت افغانستان از بخش معدن است».
این تحقیق نشان میداد که گروههای مسلح وابسته به حزب جمعیت اسلامی و چند گروه مسلحِ محلی که از سوی مقامات در کابل حمایت میشوند، با تسلط بر معادن لاجورد در ولسوالی کران و منجان، عاید میلیونی بهدست میآورند و بهخاطر جلوگیری از مزاحمت گروه طالبان، به این گروه ماهانه چهار میلیون افغانی معادل ۵۹ هزار دالر امریکایی باج میدهند.
در همین حال، سخیداد حیدری آمر امنیت فرماندهی امنیۀ بدخشان در اوایل سال ۲۰۱۶ گفته بود که گروه طالبان با تسلط بر معادنِ طلا در ولسوالی راغستان این ولایت، روزانه حدود ۱۵ هزار دالر امریکایی عاید دارد که از این پول در قسمت خریداریِ تجهیزات و تسلیحات استفاده میکند.
جمعآوری عشر و ذکات از مردم، باجگیری از تاجران در مناطق تحتِ تسلطِ این گروه و همچنان در برخی موارد، گروگانگیری و اختطاف از دیگر منابع عایداتیِ این گروه در ولایات شمال افغانستان است که اکنون توانستهاند با استفاده از همین عواید و نیز تصرف مناطق نظامی، تسلیحات و تجهیزاتِ گستردۀ نظامی بهدست آورند.
فسادگسترده در صفوف نیروهای امنیتی و مخصوصاً پولیسِ محلی، و خیزشهای مردمییی که توسط وزارت داخله و ریاست امنیت ملی تجهیز و تمویل میشوند، از دیگر مسیرهای تجهیزِ گروه طالبان است. موارد زیادی در شمالِ افغانستان دیده شده که پولیس محلی، تسلیحات و تجهیزاتِ دولتی را برای مقابله با طالبان از حکومت دریافت میکند اما در بازارهای محلی آن را به گروه طالبان میفروشد.
مواد مخدر، معادن، عشر و ذکات، باجگیری از حکومت و تاجران و شبکههای استخباراتیِ برخی کشورهای دخیل در اوضاع افغانستان، از مهمترین منابع عایداتیِ گروه طالبان در شمال افغانستان استند که مصارف جبهاتِ نظامیِ این گروه را تأمین میکنند.
در اکثر ولایاتِ شمال افغانستان پس از سال ۲۰۰۱، میزان کشت تریاک به صفر رسیده بود اما با آغاز ناآرامیها بارِ دیگر کشتِ این مواد آغاز شد. هرچند تا کنون هلمند در صدرِ تولیدکنندهگانِ مواد مخدر در افغانستان قرار دارد، ولی در شمال افغانستان درحالیکه در سال ۲۰۱۴، ۷۳۸ هکتار زمین تریاک زرع شده بود، در سال ۲۰۱۵ این آمار دوبرابر شد که ۱۸۷۵ هکتار زمین را نشان میداد.
هرچند آمار دقیقی از عاید طالبان از مدرک تریاک در شمال افغانستان وجود ندارد، اما منابع محلی در این ولایات میگویند که طالبان از دهاقین، در بدل حمایتشان برای کشت مواد مخدر، از هر جریب زمین یک کیلوتریاک ـ که حدود صد دالر امریکایی فروخته میشود ـ مالیه میگیرند.
معادن به عنوان دومین منبع عایداتیِ گروه طالبان پس از مواد مخدر شناخته میشود. این گروه از چندین سال بدینسو بر بخشهایی از معادنِ لاجورد در ولسوالی کران و منجان و معادن طلا در ولسوالی راغستان در بدخشان تسلط دارد و بر اساس یافتههای یک تحقیق موسسۀ گلوبل ویتنس که در ماه جوزای سال جاری خورشیدی نشر شد، «عایدات طالبان از معادن ولایت بدخشان، برابر با کل عواید دولت افغانستان از بخش معدن است».
این تحقیق نشان میداد که گروههای مسلح وابسته به حزب جمعیت اسلامی و چند گروه مسلحِ محلی که از سوی مقامات در کابل حمایت میشوند، با تسلط بر معادن لاجورد در ولسوالی کران و منجان، عاید میلیونی بهدست میآورند و بهخاطر جلوگیری از مزاحمت گروه طالبان، به این گروه ماهانه چهار میلیون افغانی معادل ۵۹ هزار دالر امریکایی باج میدهند.
در همین حال، سخیداد حیدری آمر امنیت فرماندهی امنیۀ بدخشان در اوایل سال ۲۰۱۶ گفته بود که گروه طالبان با تسلط بر معادنِ طلا در ولسوالی راغستان این ولایت، روزانه حدود ۱۵ هزار دالر امریکایی عاید دارد که از این پول در قسمت خریداریِ تجهیزات و تسلیحات استفاده میکند.
جمعآوری عشر و ذکات از مردم، باجگیری از تاجران در مناطق تحتِ تسلطِ این گروه و همچنان در برخی موارد، گروگانگیری و اختطاف از دیگر منابع عایداتیِ این گروه در ولایات شمال افغانستان است که اکنون توانستهاند با استفاده از همین عواید و نیز تصرف مناطق نظامی، تسلیحات و تجهیزاتِ گستردۀ نظامی بهدست آورند.
فسادگسترده در صفوف نیروهای امنیتی و مخصوصاً پولیسِ محلی، و خیزشهای مردمییی که توسط وزارت داخله و ریاست امنیت ملی تجهیز و تمویل میشوند، از دیگر مسیرهای تجهیزِ گروه طالبان است. موارد زیادی در شمالِ افغانستان دیده شده که پولیس محلی، تسلیحات و تجهیزاتِ دولتی را برای مقابله با طالبان از حکومت دریافت میکند اما در بازارهای محلی آن را به گروه طالبان میفروشد.
پایگاههای
حضور طالبان در شمال
هماکنون ولسوالیهای وردوج و یمگان در بدخشان، ولسوالی کوهستانات در سرپل، ولسوالیهای چاردره و دشت ارچی در کندز، ولسوالی دهنهغوری در بغلان، بهصورتِ کامل در تصرفِ گروه طالبان اند و مردمانِ این ولسوالیها تحت نظام قهرآمیزِ امارت اسلامی زندهگی میکنند. در بقیۀ ولسوالیهای ولایاتِ شمال از جمله ولسوالیهای سوزمهقلعه و سانچارک ولایت سرپل، ولسوالیهای پشتونکوت، گرزیوان، المار و قیصار ولایت فاریاب، ولسوالی اشکمش ولایت تخار، ولسوالیهای راغستان، جرم و بهارک بدخشان، ولسوالیهای قوشتپه و درزآب ولایت جوزجان، ولسوالیهای بغلان مرکزی و برکۀ ولایت بغلان، ولسوالی درهصوفِ پایین ولایت سمنگان، ولسوالیهای امام صاحب، خانآباد، آقتاش و قلعهزال ولایت کندز و ولسوالیهای کشنده و مناطق کوه البرز در بلخ ضمن اینکه طالبان آزادانه فعالیتهای تبلیغی دارند، بر ۵۰ الی ۷۰ درصد جغرافیایِ آن نیز تسلط دارند.
بر اساس دریافتها از منابع امنیتی، مهمترین پایگاههای طالبان اکنون در ولسوالی کوهستاناتِ ولایت سرپل، ولسوالی دهنهغوری و منطقۀ دندغوری ولایت بغلان، ولسوالی دشت ارچی و چاردرۀ ولایت کندز، ولسوالیهای وردوج و یمگان بدخشان، ولسوالی قیصار و المار ولایت فاریاب و ولسوالی قوشتپه به شمول مناطقِ دشت لیلی ولایت جوزجان قرار دارند. این گروه ضمن داشتنِ مراکز تعلیمی و آموزشی برای نیروهایی که تازه جلبوجذب میکند، بیشترین تسلیحات و تجهیزات نظامیاش را در این مناطق جابهجا کرده و از همین نقاط، سایر جبهاتِ جنگ در شمال و شمالشرق را تمویل و کنترول میکند.
هماکنون ولسوالیهای وردوج و یمگان در بدخشان، ولسوالی کوهستانات در سرپل، ولسوالیهای چاردره و دشت ارچی در کندز، ولسوالی دهنهغوری در بغلان، بهصورتِ کامل در تصرفِ گروه طالبان اند و مردمانِ این ولسوالیها تحت نظام قهرآمیزِ امارت اسلامی زندهگی میکنند. در بقیۀ ولسوالیهای ولایاتِ شمال از جمله ولسوالیهای سوزمهقلعه و سانچارک ولایت سرپل، ولسوالیهای پشتونکوت، گرزیوان، المار و قیصار ولایت فاریاب، ولسوالی اشکمش ولایت تخار، ولسوالیهای راغستان، جرم و بهارک بدخشان، ولسوالیهای قوشتپه و درزآب ولایت جوزجان، ولسوالیهای بغلان مرکزی و برکۀ ولایت بغلان، ولسوالی درهصوفِ پایین ولایت سمنگان، ولسوالیهای امام صاحب، خانآباد، آقتاش و قلعهزال ولایت کندز و ولسوالیهای کشنده و مناطق کوه البرز در بلخ ضمن اینکه طالبان آزادانه فعالیتهای تبلیغی دارند، بر ۵۰ الی ۷۰ درصد جغرافیایِ آن نیز تسلط دارند.
بر اساس دریافتها از منابع امنیتی، مهمترین پایگاههای طالبان اکنون در ولسوالی کوهستاناتِ ولایت سرپل، ولسوالی دهنهغوری و منطقۀ دندغوری ولایت بغلان، ولسوالی دشت ارچی و چاردرۀ ولایت کندز، ولسوالیهای وردوج و یمگان بدخشان، ولسوالی قیصار و المار ولایت فاریاب و ولسوالی قوشتپه به شمول مناطقِ دشت لیلی ولایت جوزجان قرار دارند. این گروه ضمن داشتنِ مراکز تعلیمی و آموزشی برای نیروهایی که تازه جلبوجذب میکند، بیشترین تسلیحات و تجهیزات نظامیاش را در این مناطق جابهجا کرده و از همین نقاط، سایر جبهاتِ جنگ در شمال و شمالشرق را تمویل و کنترول میکند.
همکاران خارجی
طالبان در جبهات جنگ
حضور تروریستهای وابسته به شبکههای اسلامگرای آسیای میانه در افغانستان، برمیگردد به سالهای ۱۹۹۶ که همزمان با ظهور طالبان در افغانستان، این گروهها در آسیای میانه سرکوب شده و به نظام امارت اسلامی در افغانستان پناه آوردند. اکنون نیز از چندسال بدینسو، صدها تن از اعضای گروه تحریک اسلامی ازبکستان/ IMU در مناطق مختلف از جمله شمال افغانستان حضور فعال دارند. این گروه تا یکسال قبل دوشادوش طالبان علیه حکومت افغانستان میجنگید، اما با ظهور گروه داعش و اعلام بیعت با آن گروه، با واکنش تندِ طالبان مواجه شد و پس از سرکوب و قتلعام گستردۀ اعضایش در زابل، از همکاری مستقیم با داعش دست برداشت و به گروه طالبان تسلیم شد. با کشته شدن عثمان غازی رهبر این گروه در افغانستان همراه با ۱۵۰ تن از اعضای این گروه توسط پیرآغا فرمانده گروه واکنش سریع طالبان در زابل، این گروه دچار پراکندهگی شد و در یک وضعیت نابسامان تواناییهایش را از دست داد. پس از گذشت یک سال، این گروه بار دیگر در جبهات طالبان در ولایات بدخشان، سرپل، فاریاب و بغلان منسجم شد و اکنون به عنوان آموزگار روشهای عملیات و ساختوساز ماین در جبهات طالبان فعالیت دارد.
اعضای گروه تحریک اسلامی ازبیکستان اکنون در منطقهیی به نامِ صوفک در ولسوالی کوهستانات ولایت سرپل، در منطقهیی به نام دوشاخ در ولسوالی قیصار ولایت فاریاب، در قسمتهایی از ولسوالی برکۀ ولایت بغلان و همچنان در ولسوالیهای بهارک و جرمِ ولایت بدخشان حضور دارند و اینک در هماهنگی و تحت فرمانِ گروه طالبان فعالیت میکنند.
هرچند گفته میشود این گروه در میان مردم برنامههای جهادیِ گروه داعش را تبلیغ کرده و برای سربازگیری به این گروه نیز تلاش دارد، اما تا کنون هیچ نشانهیی از برنامههای مشابهِ داعش در شمال افغانستان دیده نشده است.
اکنون که حکومت افغانستان روزهای دشواری را پشتِ سر میگذراند، اگر به سایر نقاط آسیبپذیر در شمال افغانستان توجه جدی نکند، مناطق زیادی بهدست گروه طالبان سقوط خواهد کرد. سرپل، بعد از کندز آسیبپذیرترین ولایت در شمال افغانستان است و به شمولِ بیشتر از ۳۰۰۰ نیروی مسلح طالبان که بیشترِ آنان در قرارگاهی به نام «حسنخیل» در ولسوالی کوهستانات مستقر اند، حدود ۲۰۰ تن نیروی تحریک اسلامی ازبیکستان نیز در این ولایت فعالیت دارند.
در همین حال، فاریاب، بدخشان و بغلان، از دیگر نقاطِ آسیبپذیر در شمال و شمالشرقِ افغانستان استند که اگر بحران کنونی امنیتی در آن ولایات مدیریت نشود، اهداف بعدیِ طالبان برای سقوط، مراکزِ این ولایات خواهد بود.
حضور تروریستهای وابسته به شبکههای اسلامگرای آسیای میانه در افغانستان، برمیگردد به سالهای ۱۹۹۶ که همزمان با ظهور طالبان در افغانستان، این گروهها در آسیای میانه سرکوب شده و به نظام امارت اسلامی در افغانستان پناه آوردند. اکنون نیز از چندسال بدینسو، صدها تن از اعضای گروه تحریک اسلامی ازبکستان/ IMU در مناطق مختلف از جمله شمال افغانستان حضور فعال دارند. این گروه تا یکسال قبل دوشادوش طالبان علیه حکومت افغانستان میجنگید، اما با ظهور گروه داعش و اعلام بیعت با آن گروه، با واکنش تندِ طالبان مواجه شد و پس از سرکوب و قتلعام گستردۀ اعضایش در زابل، از همکاری مستقیم با داعش دست برداشت و به گروه طالبان تسلیم شد. با کشته شدن عثمان غازی رهبر این گروه در افغانستان همراه با ۱۵۰ تن از اعضای این گروه توسط پیرآغا فرمانده گروه واکنش سریع طالبان در زابل، این گروه دچار پراکندهگی شد و در یک وضعیت نابسامان تواناییهایش را از دست داد. پس از گذشت یک سال، این گروه بار دیگر در جبهات طالبان در ولایات بدخشان، سرپل، فاریاب و بغلان منسجم شد و اکنون به عنوان آموزگار روشهای عملیات و ساختوساز ماین در جبهات طالبان فعالیت دارد.
اعضای گروه تحریک اسلامی ازبیکستان اکنون در منطقهیی به نامِ صوفک در ولسوالی کوهستانات ولایت سرپل، در منطقهیی به نام دوشاخ در ولسوالی قیصار ولایت فاریاب، در قسمتهایی از ولسوالی برکۀ ولایت بغلان و همچنان در ولسوالیهای بهارک و جرمِ ولایت بدخشان حضور دارند و اینک در هماهنگی و تحت فرمانِ گروه طالبان فعالیت میکنند.
هرچند گفته میشود این گروه در میان مردم برنامههای جهادیِ گروه داعش را تبلیغ کرده و برای سربازگیری به این گروه نیز تلاش دارد، اما تا کنون هیچ نشانهیی از برنامههای مشابهِ داعش در شمال افغانستان دیده نشده است.
اکنون که حکومت افغانستان روزهای دشواری را پشتِ سر میگذراند، اگر به سایر نقاط آسیبپذیر در شمال افغانستان توجه جدی نکند، مناطق زیادی بهدست گروه طالبان سقوط خواهد کرد. سرپل، بعد از کندز آسیبپذیرترین ولایت در شمال افغانستان است و به شمولِ بیشتر از ۳۰۰۰ نیروی مسلح طالبان که بیشترِ آنان در قرارگاهی به نام «حسنخیل» در ولسوالی کوهستانات مستقر اند، حدود ۲۰۰ تن نیروی تحریک اسلامی ازبیکستان نیز در این ولایت فعالیت دارند.
در همین حال، فاریاب، بدخشان و بغلان، از دیگر نقاطِ آسیبپذیر در شمال و شمالشرقِ افغانستان استند که اگر بحران کنونی امنیتی در آن ولایات مدیریت نشود، اهداف بعدیِ طالبان برای سقوط، مراکزِ این ولایات خواهد بود.
صفحه سیاست روزنامه ماندگار در کابل، که متن اصلی مقاله در آن منتشر شده است. |
تنشهای منطقهیی و جنگ افغانستان
چگونهگی تحولات در افغانستان، ربطِ مستقیم دارد به چگونهگی تصمیم در مراکز تصمیمگیرندۀ کشورهای قدرتمندِ دخیل در افغانستان. افغانستان از لحاظ موقعیتِ جغرافیایی در یک منطقۀ پُر از تنش و مورد نزاع قرار گرفته است. بدین لحاظ، چگونهگی اوضاع در اینجا برمیگردد به بازیهایی که در منطقه جریان دارد و آنچه که قدرتهای دخیل در این منطقه میخواهند.
در گسترش جنگِ کنونی در شمال افغانستان، ایالات متحده و روسیه با متحدینشان در منطقه، از عواملِ مهم دانسته میشوند. شمال افغانستان که بهدلیلِ نزدیکیاش با آسیای میانه، ناآرامی و افتادنش به دستِ گروههای تروریستی تهدیدی برای روسیه است، میتواند برای امریکا و متحدینش یک پروژۀ نظامی باشد.
همچنان بیشترین زورآزماییهای پاکستان و هندوستان بعد از کشمیر در افغانستان صورت میگیرد. مشاهدحسین سید، نمایندۀ ویژۀ نخستوزیر پاکستان در موضوع کشمیر، در یک سخنرانی در امریکا گفته است که صلح در کابل با صلح در کشمیر رابطه دارد. این مقام پاکستانی گفته است که بدون تأمین صلح در کشمیر، جنگ در کابل اجتنابناپذیر میباشد.
این گفتههای مقامِ پاکستانی درحالی ابراز شده است که در هفتههای اخیر، صدها تن از تروریستهای لشکر طیبه و جیشالمحمد که از گروهکهای تروریستیِ مورد حمایتِ پاکستان در کشمیر اند، در جنگ علیه نیروهای امنیتیِ کشور در ولایات هلمند، فراه و غزنی حضور داشته و تحت نام «قطعۀ سرخ» طالبان را همراهی میکنند.
ناکامی حکومت افغانستان در استفادۀ بهتر از امکانات و کمکهای جامعۀ بینالملل، فساد گسترده و لجامگسیختهگی در ردههای پایین و بالای حکومت، مسلح شدنِ دوبارۀ تنظیمهای جهادی و شدت گرفتنِ تضادهای قومی، گسترش رقابتِ کشورهای منطقه در افغانستان و همچنان جبههگیری قدرتهای جهان علیه همدیگر از این کشور، نشان میدهند که مردم افغانستان روزهای دشوارتری را با افزایش درگیریها و قدرتمندیِ روافزونِ گروههای تروریستی پیش رو خواهند داشت.
چگونهگی تحولات در افغانستان، ربطِ مستقیم دارد به چگونهگی تصمیم در مراکز تصمیمگیرندۀ کشورهای قدرتمندِ دخیل در افغانستان. افغانستان از لحاظ موقعیتِ جغرافیایی در یک منطقۀ پُر از تنش و مورد نزاع قرار گرفته است. بدین لحاظ، چگونهگی اوضاع در اینجا برمیگردد به بازیهایی که در منطقه جریان دارد و آنچه که قدرتهای دخیل در این منطقه میخواهند.
در گسترش جنگِ کنونی در شمال افغانستان، ایالات متحده و روسیه با متحدینشان در منطقه، از عواملِ مهم دانسته میشوند. شمال افغانستان که بهدلیلِ نزدیکیاش با آسیای میانه، ناآرامی و افتادنش به دستِ گروههای تروریستی تهدیدی برای روسیه است، میتواند برای امریکا و متحدینش یک پروژۀ نظامی باشد.
همچنان بیشترین زورآزماییهای پاکستان و هندوستان بعد از کشمیر در افغانستان صورت میگیرد. مشاهدحسین سید، نمایندۀ ویژۀ نخستوزیر پاکستان در موضوع کشمیر، در یک سخنرانی در امریکا گفته است که صلح در کابل با صلح در کشمیر رابطه دارد. این مقام پاکستانی گفته است که بدون تأمین صلح در کشمیر، جنگ در کابل اجتنابناپذیر میباشد.
این گفتههای مقامِ پاکستانی درحالی ابراز شده است که در هفتههای اخیر، صدها تن از تروریستهای لشکر طیبه و جیشالمحمد که از گروهکهای تروریستیِ مورد حمایتِ پاکستان در کشمیر اند، در جنگ علیه نیروهای امنیتیِ کشور در ولایات هلمند، فراه و غزنی حضور داشته و تحت نام «قطعۀ سرخ» طالبان را همراهی میکنند.
ناکامی حکومت افغانستان در استفادۀ بهتر از امکانات و کمکهای جامعۀ بینالملل، فساد گسترده و لجامگسیختهگی در ردههای پایین و بالای حکومت، مسلح شدنِ دوبارۀ تنظیمهای جهادی و شدت گرفتنِ تضادهای قومی، گسترش رقابتِ کشورهای منطقه در افغانستان و همچنان جبههگیری قدرتهای جهان علیه همدیگر از این کشور، نشان میدهند که مردم افغانستان روزهای دشوارتری را با افزایش درگیریها و قدرتمندیِ روافزونِ گروههای تروریستی پیش رو خواهند داشت.
0 Comments