مختاروفایی
«می
خواستم خواهرانم را درس بدهم و از خانواده خواسته بودم که به قتل و انتقام و ستمگری
شان پایان
بدهند، اما پدر و برادرانم مرا دشمن شان پنداشته پنج شبانهروز در طویله
زندانیام کردند. پنج شبانهروز با حیوانات سپری شد و هیچ کسی حق صحبت کردن بامن
را نداشتند، حتی مادرم. شبی که قرار بود توسط خانواده کشته شوم، در نیمههای یک شب
سرد و برفی با پاهای برهنه فرار کردم...»
۲۴
سال سن دارد و باشنده ولایت پکتیا است. در گوشهیی از یک خیابان شلوغ در کابل خیمهیی
بر افراشته و با خط درشت نوشته است: «زنان کنیز ما نیستند!». میگوید از قریه و
خانواده رانده شده و در ولایت پکتیا نیز کسی به اعتراضات و صداهایش وقعی نگذاشتند.
حالا آمده است کابل و با بر افراشتنِ خیمهیی در کنار یک خیابان، میخواهد به قول
خودش« مبارزه با بردهداری مدرن» را آغاز کند.
خان
ولی عادل که باید به خواستهای خانواده تن داده و با دختر خوردسالی که خانوادهاش
به بد گرفته بود ازدواج میکرد، حالا در کابل آمده و علیه «ستمگری، دختر فروشی،
بد دادن، انتقامجویی و ممانعت دختران از تحصیل» خیمه تحصن برپا و خواهانِ مبارزهی
همهگیر علیه این پدیدهها میباشد.
از چهرهاش
خستگی و بیخوابی آشکار است اما مرتب و مودبانه در مورد چراها و چگونگی تحصناش
صحبت میکند. تا صنف یازده در مکتب درس خوانده، اما نگاهش به پیرامون، جامعه،
خانواده و چالشهای موجود به روشنفکری میماند که برای رسیدن به جامعه انسانی راههای
زیادی را رفته و آموخته است. میگوید پنج روز از برپایی خیمه تحصناش در خیابان
دارالمان کابل میگذرد، اما تاکنون از نهادهای مانند کمیسیون حقوق بشر، مسوولان
دولتی، وزارت امور زنان و سایر ادارات مسوول هیچ کسی به او مراجعه نکرده و خواستهایش
را جدی نگرفته است.
او میافزاید،
در برابر جامعهیی اعتراضم را بلند کردهام که ظلم را روا پنداشته و مراجعه به
محکمه، عفو و بخشش، تحصیل و رفتارهای انسانی را شرم دانسته و غرق در خرافات و
عملکردهای غیر اسلامی است.
ولی
خان عادل یک جوان روستایی و فرزند یک خانواده زراعتپیشه است. با بهرهیی که از
یازده سال مکتب رفتن بدست آورده جوانان محله شان را ریاضی، انگلیسی و خواندن و
نوشتن آموزش میداد. زمانی که میان او و خانوادهاش بر انتقامجویی، ممانعت
خواهرانش از تحصیل و بد گرفتن و بد دادن
دختران اختلاف پیش آمد، پدر، برادران، ملاها و متنفذین او را از خانه و منطقه
بیرون رانده و تهدید به کشتن کردند.
ولیخان
میگوید: خواهرم را به بد داده اند و ۱۰ دختر دیگر را خانوادهام میخواهد در ازای
کشته شدن برادرانم به بد بگیرند.
این
جوان روستایی معترض میافزاید که هشت ماه قبل در مرکز ولایت پکتیا نیز خیمهی
اعتصاب غذاییاش را در برابر «ظلم روا پنداشته شده در جامعه» برپا کرده بود که پس
از پنج شبانهروز، مسوولان محلی خیمه را خراب کرده و برایش از تکرار نشدن این کار
هشدار داده بودند.
از
ولی خان عادل در مورد این که دقیقاً چه چیزی او را واداشت تا نسبت به پیرامونش
اعتراض کرده و از پکتیا تا کابل این کارش را ادامه دهد میپرسم. با آه بلند و
جابجا کردن پای راستش که حدس زدم درد عمیقی را احساس می کند گفت: «خانوادهام یک
خواهرم را در ۱۲ سالگی به بد داد و یک دختر ۲ ساله را به بد گرفت. چندی قبل دو
برادرم کشته و دوتن شان زخمی شدند. حالا خانوادهام میخواهد از قاتلین ۱۰ دخترشان
را به بد بگیرند. خواست پدرم ۱۰ دختر است اما ملاها و متفذین ۶ دختر فیصله کرده
اند که به با این کار ناروای آنان به شدت مخالت کردم.»
او میگوید
که براساس خواست خانوادهاش ضمن قبول همه
تصامیم آنان در این مورد، باید با یکی از دخترانی که به بد گرفته میشوند ازدواج
کند. عادل میافزاید: «بد گرفتنِ دختران بیگناه و مظلومی که هیچ سهمی در جنایت
مردان ندارند کنیز گرفتن و گناه است. این یعنی برده داشتن است. بردهداری مدرن و
من خواستم با این بردهداری مبارزه کنم.»
ولیخان
در حالی که صدایش را بغض میگیرد ادامه میدهد: خواهرم را که به بد داده بودند از
بس که ظلم و ستم دیده است تاکنون سه بار به قصد خودکشی زهر خورده اما زنده مانده
است.»
وقتی
از این که به دلیل اعتراض علیه خانوادهاش در برابر بد گرفتن، بد دادن و انتقامجویی
مورد نفرت آنان و اطرافیان شان قرار گرفته و بارها لت و کوب شده است یادآور شد،
خواستم بیشتر توضیح دهد.
پایش
را به درد داشت جابجا کرد و آرام گریست. نمیتوانست صدایش را بلندکند، چون نمیخواست
آن طرفتر پسران جوانی که برای پیوستن به این اعتراض گردهم نشسته بودند صدای گریهاش
را بشنوند. پس از یک سکوت طولانی گفت من برای خودم گریه نمیکنم. برای خودم اعتراض
نکردهام، برای خواهرانم، برای دخترانِ بیگناهی که زیر ظلم و ستم کشته شده و
وحشیانه با آنان رفتار میشوند گریستم. با گلوی بغضگرفتهاش از این که در جریان
صحبت نتوانست جلوِ گریه اش را بگیرد معذرت خواست و گفت بیاد خواهر یتیمم افتادم که
در خانه همچنان زیر شکنجه و ستم هر روز مرگ را تجربه میکند، من خوشبختم که فرار
کردم، اما آنها همچنان شکنجه میشوند.
ولیخان
عادل که تجربهی تلخ اعتراض در پکتیا را
نیز چشیده است، میگوید این بار با برافراشتنِ خیمهی اعتراض در کابل نیز، بجای
شنیدنِ خبرهای خوش از خانوادهاش، تماسهای برای تهدید به مرگ دریافت میکند. او
در پاسخ به این پرسش که مادر و خواهرانت که شاهد ظلم و ستمگری اند در این اعتراض
از تو حمایت میکنند یا خیر میگوید: «مادرم زادهی همین اوضاع است و بد دادن، بد
گرفتن، انتقامجویی و کشتن را روا میداند. اما خواهرانم که من آنان را اندکی درس
دادهام، با من موافق اند اما از مظلومیت کاری از دست شان بر نمیآید.»
ولی
خان که از پنج روز بدینسو در خیمهی تحصن بسر میبرد میگوید تاوقتی به خواستهایش
از سوی خانواده، شورای علما، شوراهای ولایتی و رییس جمهور رسیدگی نشود به تحصن خود
ادامه میدهد.
عادل
خواستهایش را از خانوادهاش چنین بر میشمارد:
-
با دشمنان خویش دشمنی
دیرینه را بدون انتقامگیری به شکل صلح آمیز و قانونی به پایان برسانند.
-
از بد دادن و بد گرفتن دختران جلوگیری کنند.
-
به خواهرانم اجازه درس خواندن را بدهند.
-
خواهرانم را در مقابل پول نفروشند.
-
و زمینهای غصب شده مردم را دوباره با مالکان آن مسترد کنند.
ولی
خان عادل که در مقابل خیمهاش با خط درشت خطاب به رییس جمهور نوشته است: «جناب
رییس جمهور! چرا در حکومت شما دختران به بد داده میشوند؟» میافزاید تا وقتی که
رییس جمهور بصورت قاطعانه در مقابل بد دادن و بد گرفتن دختران وعدهی مبارزه نداده
و شوراهای علما و شوراهای ولایتی علیه این پدیده زشت و غیراسلامی تصمیم نگیرند، به
تحصن ادامه خواهد داد.
عادل
در حالی که با گلایه از بیمهری بانوان سیاستمدار و اعضای پارلمان نسبت به
اعتراضش یاد آور میشد، با اشاره به صفحات شبکههای اجتماعی و موج حمایتهای مردمی
از حرکت او ابراز خرسندی کرده و گفت من امیدوارم تا روزی خانواده ام خواستههای
انسانیام را پذیرفته با خوشآمدگویی و آفرین از من در محل زندگیمان استقبال
کنند.
0 Comments