افغانستان با عبور از سالهای تار و تاریک، چندسالی است که
وارد روزهای روشن و امید شده است؛ روزهایی که حاصل زحمات و قربانی هزاران روشنگر و
مبارز رسانهای و مدنی بوده است؛ مبارزانی که بدون هیچ مدافعی علیه دشمنان و
اهریمنان این ملک و مردم رزمیده و جانهای شیرینشان را در ستیز با تاریکی و جزماندیشی
از دست دادهاند. پیامد مبارزه و تلاش نیروهای مدنی-رسانهای در افغانستان، شکلگیری
ارزشهای حقوق بشری بوده که اکنون در سایهی این ارزشها، میلیونها انسان توانایی
اعتراض، همدلی، همگرایی و باهمی را دست یافتهاند.
بیشتر از چهارده سال از آغازین روزهای تلاش برای رهایی از تاریکی و رسیدن به روشنایی و آزادی توسط گروههای فعال رسانهای و مدنی میگذرد. از ارزشی که طی چهارده سال اخیر در افغانستان شکل گرفته، بهعنوان یک دستآورد مهم و نمونه در سطح کشورهای منطقه یاد میشود. این ارزش بهعنوان یک دستآورد، قبل از همه، توسط رهبران حکومت افغانستان در اکثر کنفرانسهای بینالمللی به رخ جهانیان کشیده میشود. آزادی بیان که حق مسلم بشریت و یکی از ویژگیهای حکومتهای مردمسالار میباشد، هزینههای هنگفتی از مردم و کارگزاران رسانهای در افغانستان گرفته است. با وجودی که در سالهای اخیر، افغانستان به یکی از خطرناکترین کشورها برای خبرنگاران تبدیل شده و سطح تهدیدات بهصورت چشمگیری علیه خبرنگاران رو به افزایش بوده است، اما تداوم فعالیت رسانهای و حمایت مردم از جریان آزادی بیان، بیانگر یک واقعیت عینی است که نهادینه شدن آزادی بیان را در ذهن و روان اجتماع افغانستان نشان میدهد.
رسانههای افغانستان که در مدت کوتاه رشد چشمگیری داشتهاند، نقش ارزندهای در برگزاری انتخاباتهای سراسری و فراگیر، مبارزه علیه فساد اداری و اختلاسهای میلیونی، آموزش و ترویج حقوق بشر، مبارزه با خشونت علیه زنان، مبارزه علیه افراطگرایی و ترویج آموزشهای دینی، فرهنگی و اجتماعی در جامعه افغانستان داشتهاند.
با این حال، بیتوجهی حکومت در امر حمایت از آزادی بیان و رسانهها در کشور، وخامت روزافزون اوضاع را در برابر کتلهی بزرگ رسانهای افغانستان بهدنبال داشته است. هرچند از چهارده سال حاکمیت حامد کرزی در افغانستان، بهعنوان طلاییترین دوره گسترش ارزشهای حقوق بشری و رشد آزادی بیان یاد میشود، اما آنچه تاکنون شکل نگرفته، تعهد و باور به آزادی بیان بهعنوان یک ارزش حقوق بشری در ذهن حاکمان افغانستان است. نگاه مصلحتگرایانهی رهبران حکومت به آزادی بیان، باعث شده است که رشد و گسترش این پدیده مقطعی باشد و با خروج نیروهای خارجی و کاهش کمکهای آنان، این ارزش نیز رو به زوال برود. تداوم همین برخورد حکومت در برابر آزادی بیان و رسانهها، متاسفانه گسترش نگرانی و تهدیدهای هدفمند را با شکلگیری حکومت وحدت ملی به دنبال داشت. آنچه بیش از همه برای فعالان رسانهای در افغانستان قابل نگرانی میباشد این است که قبل از سال ۲۰۱۵ آماری که در مورد خشونت و تهدید رسانهها در افغانستان منتشر میشد، بیشترین تهدیدها، لفظی، توهین و رفتارهای ناشایست علیه خبرنگاران بود که اکنون این تهدیدها جای خود را به ترور، قتل و کشتارهای جمعی خالی کرده است. حملهی انتحاری به جان کارکنان شبکه تلویزیونی طلوع، یکی از خطرناکترین و بیپیشنهترین حملات علیه آزادی بیان در افغانستان بود که متاسفانه جان هفت کارمند این رسانه را گرفت و بیش از ۲۰ تن دیگر را زخمی ساخت. این حمله که توسط گروه طالبان انجام شد، پیشزمینهی آن، تهدید به حمله و توصیه به پوزشخواهی بابت نشر جنایتهای این گروه در ولایت کندز بود. این حمله در کنار این که خانوادههای را در اندوه نشانده و جان کارکنان یک تلویزیون را گرفت، زنگ خطری را برای همه رسانههای افغانستان به صدا درآورد. آنچه بهصورت واضح پسلرزهی این حمله را آشکار میسازد این است که پس از این هرکارمند رسانه-ای که موافق با طالبان عمل نکرده و از ارزشهای دموکراسی و حقوق بشر دفاع کند، هدف حملهی نظامی طالبان خواهد بود.
انفجار در دفترهای خبرگزاری پژواک و رادیو کلید در ننگرهار، انفجار رادیو سانگ در قندهار، تهدید به قتل شماری از خبرنگاران و در آخرین مورد، کشتار بیرحمانهی کارکنان تلویزون طلوع نشان میدهد که بیدفاعترین قشر روشنگر، در فهرست بیرحمانهترین حملات گروههای دهشتگر قرار گرفته است.
طالبان که پیامد تداوم و گسترش فعالیت رسانههای آزاد افغانستان را برای بقایشان خطرناک پنداشته و میدانند که جنایات و دهشتگریشان را مردم فقط از همین تربیونها تماشا کرده و باور میکنند، بدون شک تا حد توان در نابودی و حذف این ارزش تلاش خواهند کرد. با این حال، برای حفظ ارزشی که روشنگری، وحدت، همدلی، همگرایی و زدودن تاریکی و جهالت را در اجتماع افغانستان بهدنبال داشته است، نیازمند یک تعهد همگانی حکومت، مردم، مدیران و فعالان رسانههای کشور میباشد. تا وقتی که نگاه رهبران حکومت به آزادی بیان، بهدلیل فشارهای بینالمللی و حامیان جهانیشان مصلحتگرایانه باشد، اوضاع به نفع کسانی خواهد بود که منفعت و بقای جنایت و ستمپیشگیشان را در سکوت و خفقان مردم و رسانهها میبینند.
تاکنون حکومت بیشترین فعالیت در همکاری و حمایت از رسانهها را فقط در حد شعار داشته و ثابت نساخته است که برای حفظ این ارزش در برابر تهدیدها و خشونتها میایستد. آمارهای نشر شده توسط نهادهای حامی رسانهها نشان میدهد که از ۵۰۰ پرونده خشونت علیه رسانهها طی چهارده سال اخیر، تنها به یک مورد که قتل خبرنگار خارجی در خوست بود بهدلیل فشارها و مصلحتهای بینالمللی رسیدگی صورت گرفته و بقیه پروندهها همچنان دست نخورده و مشکوک باقی ماندهاند. این نشان میدهد که تاکنون هیچ تعهدی در برابر رفع خشونت و تهدید علیه رسانهها وجود نداشته، و ادعای رهبران حکومت در این مورد، به تسلیت و تقبیح خلاصه شده است.
بنابراین حکومت باید با درک واقعبینانه از اهمیت رسانهها و آزادی بیان در رسیدن به افغانستانی باثبات و آباد که در سایهی نظام مردمسالار ممکن است، برخوردش با رسانهها را که تاکنون مصلحتگرایانه بوده کنار گذاشته و با تعهد و تلاش هدفمند، این ارزش ملی و مهم را حفظ کرده و گسترش دهد.
بیشتر از چهارده سال از آغازین روزهای تلاش برای رهایی از تاریکی و رسیدن به روشنایی و آزادی توسط گروههای فعال رسانهای و مدنی میگذرد. از ارزشی که طی چهارده سال اخیر در افغانستان شکل گرفته، بهعنوان یک دستآورد مهم و نمونه در سطح کشورهای منطقه یاد میشود. این ارزش بهعنوان یک دستآورد، قبل از همه، توسط رهبران حکومت افغانستان در اکثر کنفرانسهای بینالمللی به رخ جهانیان کشیده میشود. آزادی بیان که حق مسلم بشریت و یکی از ویژگیهای حکومتهای مردمسالار میباشد، هزینههای هنگفتی از مردم و کارگزاران رسانهای در افغانستان گرفته است. با وجودی که در سالهای اخیر، افغانستان به یکی از خطرناکترین کشورها برای خبرنگاران تبدیل شده و سطح تهدیدات بهصورت چشمگیری علیه خبرنگاران رو به افزایش بوده است، اما تداوم فعالیت رسانهای و حمایت مردم از جریان آزادی بیان، بیانگر یک واقعیت عینی است که نهادینه شدن آزادی بیان را در ذهن و روان اجتماع افغانستان نشان میدهد.
رسانههای افغانستان که در مدت کوتاه رشد چشمگیری داشتهاند، نقش ارزندهای در برگزاری انتخاباتهای سراسری و فراگیر، مبارزه علیه فساد اداری و اختلاسهای میلیونی، آموزش و ترویج حقوق بشر، مبارزه با خشونت علیه زنان، مبارزه علیه افراطگرایی و ترویج آموزشهای دینی، فرهنگی و اجتماعی در جامعه افغانستان داشتهاند.
با این حال، بیتوجهی حکومت در امر حمایت از آزادی بیان و رسانهها در کشور، وخامت روزافزون اوضاع را در برابر کتلهی بزرگ رسانهای افغانستان بهدنبال داشته است. هرچند از چهارده سال حاکمیت حامد کرزی در افغانستان، بهعنوان طلاییترین دوره گسترش ارزشهای حقوق بشری و رشد آزادی بیان یاد میشود، اما آنچه تاکنون شکل نگرفته، تعهد و باور به آزادی بیان بهعنوان یک ارزش حقوق بشری در ذهن حاکمان افغانستان است. نگاه مصلحتگرایانهی رهبران حکومت به آزادی بیان، باعث شده است که رشد و گسترش این پدیده مقطعی باشد و با خروج نیروهای خارجی و کاهش کمکهای آنان، این ارزش نیز رو به زوال برود. تداوم همین برخورد حکومت در برابر آزادی بیان و رسانهها، متاسفانه گسترش نگرانی و تهدیدهای هدفمند را با شکلگیری حکومت وحدت ملی به دنبال داشت. آنچه بیش از همه برای فعالان رسانهای در افغانستان قابل نگرانی میباشد این است که قبل از سال ۲۰۱۵ آماری که در مورد خشونت و تهدید رسانهها در افغانستان منتشر میشد، بیشترین تهدیدها، لفظی، توهین و رفتارهای ناشایست علیه خبرنگاران بود که اکنون این تهدیدها جای خود را به ترور، قتل و کشتارهای جمعی خالی کرده است. حملهی انتحاری به جان کارکنان شبکه تلویزیونی طلوع، یکی از خطرناکترین و بیپیشنهترین حملات علیه آزادی بیان در افغانستان بود که متاسفانه جان هفت کارمند این رسانه را گرفت و بیش از ۲۰ تن دیگر را زخمی ساخت. این حمله که توسط گروه طالبان انجام شد، پیشزمینهی آن، تهدید به حمله و توصیه به پوزشخواهی بابت نشر جنایتهای این گروه در ولایت کندز بود. این حمله در کنار این که خانوادههای را در اندوه نشانده و جان کارکنان یک تلویزیون را گرفت، زنگ خطری را برای همه رسانههای افغانستان به صدا درآورد. آنچه بهصورت واضح پسلرزهی این حمله را آشکار میسازد این است که پس از این هرکارمند رسانه-ای که موافق با طالبان عمل نکرده و از ارزشهای دموکراسی و حقوق بشر دفاع کند، هدف حملهی نظامی طالبان خواهد بود.
انفجار در دفترهای خبرگزاری پژواک و رادیو کلید در ننگرهار، انفجار رادیو سانگ در قندهار، تهدید به قتل شماری از خبرنگاران و در آخرین مورد، کشتار بیرحمانهی کارکنان تلویزون طلوع نشان میدهد که بیدفاعترین قشر روشنگر، در فهرست بیرحمانهترین حملات گروههای دهشتگر قرار گرفته است.
طالبان که پیامد تداوم و گسترش فعالیت رسانههای آزاد افغانستان را برای بقایشان خطرناک پنداشته و میدانند که جنایات و دهشتگریشان را مردم فقط از همین تربیونها تماشا کرده و باور میکنند، بدون شک تا حد توان در نابودی و حذف این ارزش تلاش خواهند کرد. با این حال، برای حفظ ارزشی که روشنگری، وحدت، همدلی، همگرایی و زدودن تاریکی و جهالت را در اجتماع افغانستان بهدنبال داشته است، نیازمند یک تعهد همگانی حکومت، مردم، مدیران و فعالان رسانههای کشور میباشد. تا وقتی که نگاه رهبران حکومت به آزادی بیان، بهدلیل فشارهای بینالمللی و حامیان جهانیشان مصلحتگرایانه باشد، اوضاع به نفع کسانی خواهد بود که منفعت و بقای جنایت و ستمپیشگیشان را در سکوت و خفقان مردم و رسانهها میبینند.
تاکنون حکومت بیشترین فعالیت در همکاری و حمایت از رسانهها را فقط در حد شعار داشته و ثابت نساخته است که برای حفظ این ارزش در برابر تهدیدها و خشونتها میایستد. آمارهای نشر شده توسط نهادهای حامی رسانهها نشان میدهد که از ۵۰۰ پرونده خشونت علیه رسانهها طی چهارده سال اخیر، تنها به یک مورد که قتل خبرنگار خارجی در خوست بود بهدلیل فشارها و مصلحتهای بینالمللی رسیدگی صورت گرفته و بقیه پروندهها همچنان دست نخورده و مشکوک باقی ماندهاند. این نشان میدهد که تاکنون هیچ تعهدی در برابر رفع خشونت و تهدید علیه رسانهها وجود نداشته، و ادعای رهبران حکومت در این مورد، به تسلیت و تقبیح خلاصه شده است.
بنابراین حکومت باید با درک واقعبینانه از اهمیت رسانهها و آزادی بیان در رسیدن به افغانستانی باثبات و آباد که در سایهی نظام مردمسالار ممکن است، برخوردش با رسانهها را که تاکنون مصلحتگرایانه بوده کنار گذاشته و با تعهد و تلاش هدفمند، این ارزش ملی و مهم را حفظ کرده و گسترش دهد.
0 Comments