شمال چگونه به پرتگاه سقوط نزدیک شد؟



مختار وفایی
آنچه اکنون در شمال افغانستان جریان دارد، حاصلی است از تلاش‌های سال‌ها قبلِ برخی از چهره‌های دوران ریاست جمهوری حامدکرزی که پست‌های کلیدی امنیتی و اجرایی را به عهده داشتند. برنامه‌ی ناآرام‌سازی شمال، پس از به قدرت رسیدن حامدکرزی در دور دوم ریاست جمهوری اش، در سال 1388 آغاز شد که چهره‌های مشخصی در حکومت وقت را موظف به اجرای این برنامه کرده بود. انتقال هزاران خانواده‌ی قبایلی تحت نام عودت‌کنندگان به کمک موسسه بین‌المللی مهاجرت، توزیع اسلحه در ولایات کندز، بغلان، سرپل، بلخ و فاریاب، ایجاد صدها باب مدرسه‌ی دینی بصورت رسمی و غیر رسمی، ایجاد نیروهای مسلح اربکی تحت نام «پولیس محلی» و افروختن آتش جنگ‌های تنظیمی و تقویت گروهک‌های شورشی وابسته به طالبان و حزب اسلامی در ولایات بغلان و کندز از جمله پیش زمینه‌هایی بودند که برای صحنه‌های اکنون شمال ناآرام روی میز اجرا قرار داده شدند.
عکس از آرشیف
این‌که شمال افغانستان می‌تواند پُلی باشد برای عبورِ داعش و تروریست‌های تحریک اسلامی ازبیکستان، گروه انصار‌الله تاجیکستان و چچینی‌ها به کشورهای آسیای میانه و یا هم تحلیل برخی از کارشناسان امنیتی مبنی بر تقابل میان روسیه و آمریکا در شمال افغانستان، یک طرف قضیه است، اما مدیران حکومت قبلی و کنونی افغانستان که میزبان اوضاع آشفته‌ی شمال افغانستان هستند، روی دیگر قضیه است که کمتر به آن پرداخته شده. اوضاع شمال افغانستان در حال خارج شدن از « تحت مدیریت» دولت افغانستان است. بیرق‌های ملی سه رنگ، در ولسوالی‌های فاریاب، کندز و بغلان، یکی پی دیگر جای شان را به بیرق سپیدرنگ امارت اسلامی تحت رهبری اخترمنصور می‌دهند. کندز در سال 2001  آخرین شهری بود که از وجود جنگجویان طالبان پاک سازی شد، اما پس از چهارده سال، نخستین شهری است که به تصرف جنگجویان این گروه در آمد. در سقوط کندز، هرچند مقامات محلی آن مقصر دانسته می‌شوند، اما سناریویی که از سال‌ها قبل برای کندز به عنوان یکی از مهم‌ترین ولایات کلیدی افغانستان چیده شد، اکنون به نمایش گذاشته شد. اکنون مردم افغانستان دنبال یک سوال اساسی اند، این‌که مدیریت این بحرانی که دارد شمال افغانستان را به سرحد وزیرستانی شدن به پیش می‌برد در دست کیست.
هرچند روایت‌های گوناگونی تاکنون در این مورد ارایه شده، اما اوضاع پیش آمده در شمال، نگفته‌ها و نکته‌هایی دارد که یادآوری آنان کمک می‌کند تا اندکی به چگونگی و چرایی ماجرا پی ببریم.
-       مدارس دینی: تا کنون از تعداد مدارس دینی در ولایات شمال افغانستان آمار دقیقی ارایه نشده، اما در سفرهای که من به این ولایات داشتم، برای حکومت و مردم یکی از بزرگ‌ترین تهدیدها  و برای طالبان یکی از مهم‌ترین منابع سربازگیری و محل امن، صدها باب مدرسه‌ی دینی رسمی و غیر رسمی است که در ولسوالی‌ها و مراکز این ولایات فعال اند. بیشتر این مدارس، از سال 1385، زمانی که حنیف اتمر، وزیر معارف افغانستان بود ایجاد شده اند. حنیف اتمر، باری در سال 1385، مبلغ 30 میلیون دالر را به 32 باب مدرسه‌ی دینی تخصیص داد که بیشتر این مدارس در ولایات شمال و شمال شرق افغانستان ایجاد شدند. اتمر در آن زمان گفته بود که هر کدامِ این مدارس ظرفیتِ بیشتر از دوهزار طلبه را دارد که 17 تن از علمای الازهر را از مصر با معاش‌های هنگفت هزاران دالری برای تربیتِ مدرس به کابل خواسته بود. تقویت مدارس و مساجدی که توسط ملاهای افراطی و هم‌سو با طالبان مدیریت می‌شوند، همواره یکی از مهم‌ترین منابع تقویت طالبان در ولایات شمال و شمال‌غرب از جمله کندز، بادغیس، بغلان، سرپل، جوزجان و فاریاب بوده اند. بطور نمونه می‌توان به اتفاقی که در اواخر سال 2014 در ولسوالی قادس ولایت بادغیس افتاد شاره کرد. سرباز ارتش افغانستان، با وضو هنگامی که برای ادای نماز، وارد مسجدی در ولسوالی قادس شد، توسط طلبه‌های علوم دینی بصورت وحشیانه‌یی کشته شد. این طلاب دینی اذعان کرده بودند که سربازان ارتش افغانستان کافر اند و باید در اماکن مقدسی همچون مسجد و مدرسه‌ی دینی وارد نشوند. این یکی از صدها رفتار طلاب مدارس دینی در شمال و شمال  غرب افغانستان در برابر کسانی بودند که با حکومت افغانستان کار می‌کنند. من طی چند سال اخیر، پیوسته هرچند ماه به ولایات شمال سفر می‌کنم. آنچه در میان چهره‌های خسته از فقر و نا امنی مردم و تصویر شهرهای خاک آلود توجه مرا جلب می‌کند، مساجد و مدارس مجلل با منارهای رنگی  اند که از صدها متر دورتر، در مقابل آدم‌ها خودنمایی می‌کنند. هرباری که در مورد منابع مالی این مجلل‌ها پرسیده ام، با یک پاسخ مواجه شده ام: تجار مسلمان و مومنان واقعی از عشر و ذکات شان این مدارس/ مساجد را تمویل می‌کنند. انتشار افکار تندروانه و افراطی‌گری و تربیه‌ی نسل نو جهادگرا طی بیشتر از دو دهه‌ی اخیر به عهده‌ی همین مدارس دینی بود که اکنون به عنوان یکی از خواستگاه‌های جنگ و نا امنی در شمال می‌توان از آن نام برد.
-       عودت‌کنندگان: پس از آن که حنیف اتمر، از وزارت معارف  کشور به کرسی وزارت داخله تکیه زد. برنامه‌ی دقیق‌تری برای انتقال جنگ به شمال افغانستان سنجیده شد. اتمر در مدیریتِ این برنامه تنها نبود. کریم خرم، رییس دفتر رییس جمهور اسبق افغانستان نیز او را همراهی می‌کرد. این برنامه توزیعِ دقیق و حساب شده‌ی اسلحه در میان هزاران فردی بود که توسط اداره مهاجرت سازمان ملل همراه با خانواده‌های شان، از پاکستان و ولایات هلمند و قندهار و زابل به ولایات کندز، فاریاب، سرپل، بغلان و جوزجان جابجا می‌گردیدند. یک مشاور اسبق وزارت مهاجرین و عودت کنندگان در شمال افغانستان، می‌گوید که در آن زمان او شاهد بوده که هزاران تن، با بهترین امکانات سازمان مهاجرت به هدایتِ رهبری حکومت افغانستان از مناطق نامعلوم ولایات جنوب و قسمت‌هایی از پاکستان تحت نام عودت کنندگان به مناطقی که اکنون تحت تسلط طالبان است در شمال جابجا می‌گردیدند. این مشاور اسبق وزارت مهاجرین افغانستان می‌گوید اکثریتی کسانی که تحت نام عودت کننده از امکانات اداره مهاجرت و وزارت مهاجرین و عودت کنندگان بهره بردند، برای نخستین بار، با نام‌های مناطقی آشنا می‌شدند که به عنوان ساکنان اصلی آن مناطق جابجا گردیدند. برخی از فرماندهان محلی که اکنون در جنگ علیه طالبان در ولایات شمال مصروف اند، می‌گویند اکثراً کسانی از جبهه‌ی طالبان کشته و یا اسیر گرفته می‌شوند، باشندگان اصیل شمال نیستند. این فرماندهان می‌گویند که یکی از منابع مهم سربازگیری طالبان، قریه‌ها و مناطق مهاجرنشینی است که باشندگان آنان طی سال‌های گذشته، در آنان جابجا گردیده اند.بطور مثال ولسوالی‌های چاردره، دشت ارچی و قلعه زال در ولایت کندز، ولسوالی‌های المار، قیصار، گرزیوان و خواجه ناموسی در ولایت فاریاب، ولسوالی‌های قوش‌تپه، درزآب، فیض آباد و ساحاتی از دشت لیلی در ولایت جوزجان، ولسوالی‌های کوهستانات، سوزمه قلعه و مناطق نی‌مدان و شیرم‌ها در ولایت سرپل و برخی از مناطقی در بغلان از جمله ساحاتی بودند که تحت پوشش اداره‌ی مهاجرت و وزارت مهاجرین و عودت کنندگان افغانستان طی چندسال گذشته برای جابجایی هزاران خانواده تحت نام عودت کنندگان بودند که اکنون به مناطق و پناه‌گاه‌های امن طالبان و سایر گروه‌های دهشت افگن مبدل شده اند.
-       تقویت و تجهیز طالبان: پس از آن‌که برای طالبان در مهم‌ترین نقاط شمال افغانستان هسته‌گذاری صورت گرفت،  برنامه‌ی دقیق توزیع اسلحه تحت مدیریت وزارت داخله آغاز شد. در سال 2009، ویدیویی در انترنت و شبکه‌های اجتماعی پخش شد که نشان می‌داد پولیس ولایت بغلان، بدون درگیری اسلحه و تجهیزات شان را به طالبان تسلم می‌کنند. این ویدیو به ضوح نشان می‌داد که طالبان قرار است در شمال افغانستان چگونه تجهیز شوند. در آن زمان که حنیف اتمر وزیر داخله بود، با نشر اعلامیه‌یی، ویدیو را تکذیب کرد و به تعقیب آن شمس‌الله کاکر، رییس امنیت و شفیق‌الله آمر حوزه دوم امنیتی ولایت بغلان را برکنار نمود. در حالی که کریم خرم و حنیف اتمر، بصورت گسترده منابع طالبانی شان را در شمال در حال مسلح‌سازی بودند، ولایات بغلان، کندز، فاریاب و سرپل آرام آرام به ساحل ناآرامی و آتش کشانیده شدند. به دنبال این وضعیت، عطامحمدنور، والی قدرتمند بلخ در شمال، طی یک سخنرانی در محفل سالگرد قتل احمدشاه مسعود در سال 1388، حنیف اتمر وزیر داخله وقت را کمونیست و سرکوبگر خطاب کرده و در مورد توزیع اسلحه و نا امن‌سازی شمال توسط او هشدار داد. آقای نور، توضیح داده بود که اتمر با استفاده از صلاحیت و امکانات‌اش در وزارت داخله، به مسلح‌سازی گروه‌هایی در شمال پرداخته است که این سلاح‌ها شمال را به آتش خواهد کشید.
-       ایجاد نیروهای اربکی: طرح ایجاد نیروهای اربکی یا پولیس محلی، در زمان وزارت حنیف اتمر پیشنهاد شد. این نیروها از میان مردمان محلی گزینش و در چوکات وزارت داخله باید علیه طالبان و ناآرامی های مناطق شان سلاح بر می‌داشتند. عطامحمدنور در همان ابتدا با این طرح مخالفت کرد و ایجاد این نیرو را باعث اخلال وضعیت و گسترش ناآرامی در شمال افغانستان دانست. این نیرو با اصرار وزارت داخله و تایید ریاست جمهوری ایجاد شد و به دنبال آن، گزارش‌های از چگونگی جنایات و اعمال زور توسط فرماندهان این نیروها در مناطق تحت حاکمیت شان گزارش شد. همچنان بارها گزارش‌هایی از فروش اسلحه توسط فرماندهان نیروهای اربکی به طالبان در ولایات بغلان، سرپل، فاریاب و شماری دیگر از مناطق شمال منتشر شد.  موارد متعددی را در ولایات شمال می‌توان از منابع محلی شنید که عده‌ی زیادی از فرماندهان کنونی جبهه‌ی طالبان، طی سال‌های گذشته، با استفاده از نفوذ در شورای صلح، تحت نام گروه‌های ناراضی به این شورا مراجعه کرده، پول و امکانات بدست آورده و از طریق وزارت داخله، تحت نام دفاع از مناطق شان مسلح و تجهیز شده و دوباره به طالبان پیوسته اند. در این مورد می‌توان از ده‌ها مورد یک مورد را که سال گذشته در جریان بحران انتخابات در ولایت سرپل اتفاق افتاد ذکر کنیم. شخصی بنام خال محمد قوماندان که خود را سرگروپ جنگجویان طالبان در آن ولایت می‌دانست، به کمیته صلح مراجعه کرده و ضمن دریافت مقدار هنگفت پول از شورای صلح، فرماندهی امنیه ولایت سرپل یک عراده رنجر و تسلیحات مورد نیاز 18 تن سرباز را برایش داده بود که قوماندان خال محمد، پس از دریافت این امکانات دوباره به منطقه‌ی شیرم‌ها تحت حاکمیت طالبان برگشته و علیه نیروهای امنیتی سنگر گرفته بود. در واقع ایجاد نیروهای اربکی و سرازیر شدنِ صدها میلیون دالر به آدرس شورای صلح هرکدام، به نحوی زمینه‌های همواری بود که طالبان به خوبی از آن در توسعه و گسترش جبهات جنگ استفاده کردند.
-       اکنون طالبان در ولایات شمال و با تمرکز به کندز، سرپل، فاریاب و بغلان، به عنوان یک قدرت باالقوه در برابر دولت و نیروهای خارجی در این منطقه ایستادگی می‌کنند. نزدیک به یک‌ماه قبل از تصرف شهر کندز به دست طالبان، این گروه در ولسوالی چاردره، تجمع نزدیک به هزارنفری را تشیکل داده و بصورت علنی رژه نظامی برگزار کرده بود. در آن هنگام یک نماینده مردم کندز در پارلمان بمن گفت که طالبان 12 عراده تانک زرهی، 10 عراده رنجر، ده‌‌ها عراده موتر سراچه و صدها عراده موترسایکیل، با تسلیحات فراوان در اختیار دارند و تمامی این تانک‌ها، رنجرها و تسلیحات را از همین کندز بدست آورده اند. به باور این نماینده مجلس، برخی از نیروهای امنیتی و فرماندهان نیروهای اربکی در جریان نبرد با طالبان، بصورت عمدی  تسلیحات و امکانات نظامی شان را به طالبان واگذار می‌کنند.
فراموش نکنیم که آزادی شمار زیادی از زندانیان خطرناک در دوران ریاست جمهوری حامدکرزی از زندان پلچرخی، گماشتن عناصر هم‌سو با طالبان در سطح رهبری و پست های فرماندهی امنیه برخی از از جمله ولایات شمال و مخصوصاً کندز و فاریاب،  واگذاری منطقه‌ی مهم دندغوری ولایت بغلان به طالبان، تسلیحات رسانی برای طالبان از طریق هوا و با هلیکوپترهای نظامی افغانستان و برنامه‌های تهاجمی طالبان بالای ولایت‌های بغلان، فاریاب و سرپل، از جمله هشدارهای جدی برای نگرانی از آینده های نه چندان دور ولایات شمال می توانند محسوب شوند. خیلی ساده انگارانه است اگر عامل اوضاع کنونی ولایات شمال را تنها کم‌کاری نیروهای امنیتی و بی‌کفایتی مسوولان آن دانسته و سناریوی انتقال جنگ به شمال و مدیران آن را فراموش کنیم. مدیرانی که در حساس‌ترین مراحل اجرایی شدنِ برنامه‌های چندساله‌ی شان هستند. مدیرانی که اکنون کاشته‌های شان در مزارع شمال را درو کرده و اوضاع را تحت مدیرت می‌دانند. 

Post a Comment

0 Comments