پس از سرنگونی رژیم طالبان
و آغاز دور جدید حکومتداری در افغانستان، نیروهای جهادگرا که تازه از کوهپایهها
و جنگ به شهرها آمده و شماری از آنان در نظام جدید جذب شده بودند، در پروسهای تحت
نام DDR بهظاهر خلعسلاح شده و
از تفنگ دست کشیدند. هرچند گفته شد که رهبران جهادی و چریکهای جنگجوی آنان تسلیحات
جنگیشان را برای رسیدن به امنیت و آرامش این سرزمین به زمین گذاشتند، اما روی دیگر
قضیه عقدههای بهجامانده از جنگهای تنبهتن و همدیگرکشیهایی بود که بنا بر هردلیلی
میان آنان اتفاق افتاده و خونهای زیادی را بر زمین ریخته بود. این عقدهها هرچند
مدتی زیر غبار مصلحت پنهان بود، اما اکنون که تمرین دمکراسی برای شماری از بقایای
تنظیمهای جهادی سودمند واقع نشده، دوباره دست به سلاح برده و هرروز همگام با سایر
دهشتگران، ناآرامی و ناامنی میآفرینند.
اکنون تهدید گروههای مسلح
غیرمسئول که در واقع تفنگدارانِ غیررسمی احزاب سیاسیاند و از حمایت بالقوة رهبران
و قدرتمندان حکومتی نیز برخوردارند، کمتر از تهدید طالبان و سایر گروههای دهشتافگن
که هرروز فاجعه میآفرینند، نیست.
شمال افغانستان یکی از محورهای
تقابل میان احزاب عمدة سیاسی در کشور است؛ احزابی که در دورههای مختلف نقشهای برجستهای
در تعیین سرنوشت کشور داشته و از توان نظامی و اجتماعی وسیعی برخوردار بودهاند.
پس از سال ۱۳۸۹ و کلیدخوردنِ ناآرامیها در شمال افغانستان،
گروههای جهادگرای سابق، به سربازگیری و سروساماندادن به گروههای کوچک مسلح آغاز
کردند و برای بقایشان مجبور به دستبردن به ماشة اسلحه شدند. اکنون که طالبان، گروه
حقانی، ستیزهجویان آسیای میانه و عناصر وابسته به داعش، بهعنوان تهدیدهای بالقوه
علیه دولت افغانستان مطرحاند، حضور روزافزون یاغیهایی که خودشان را به رهبران مطرح
جهادی و تنظیمهای سیاسی نسبت میدهند، نیز یکی از نگرانیهای جدی و تهدیدهای خطرناک
میتواند شمرده شود.
گسترش تقابل میان احزاب سیاسی،
حکومتهای محلی ملکالطوایفی در شماری از ولایات و ولسوالیها، رقابتهای محلی و شکاف
میان اقوام، زمینه را برای بازیهای مسلحانة گروههای تفنگدار غیرمسئول با زندگی
مردم مساعد ساخته است.
حزب اسلامی حکمتیار، جمعیت
اسلامی، جنبش اسلامی و وحدت اسلامی، شامل احزابی میشوند که هرکدام آنان شماری از
گروهها و افراد مسلح غیرمسئول را در ولایات مختلف افغانستان مدیریت میکنند. تقابل
میان برخی از این احزاب سیاسی مانند جنبش و جمعیت، همچنان تضادهای قومی و گروهی در
شماری از مناطق شمالی افغانستان، بخش عمدهای از ناآرامیهای اخیر را رقم میزنند.
کندز، سرپل، فاریاب، بغلان،
جوزجان و بلخ، از جمله ولایاتیاند که در تبِ ناآرامیهای ناشی از حضور تفنگداران
غیرمسئول میسوزند. منابع امنیتی در ولایات شمال، تهدیدهای گروههای دهشتافگن را قابل
پیشگیری اما تهدیدات گروههای مسلح غیرمسئول را خطرناک و در برخی از موارد پیشگیری
آن را ناممکن توصیف کردهاند.
در تازهترین مورد، محمدعمر
صافی، والی ولایت کندز هشدار داده است که اگر وزارت داخله برای مهار گروههای مسلح
غیرمسئول در این ولایت اقدامی نکند، او از مقاماش استعفا خواهد داد.
والی کندز گفته است که گروههای
مسلح غیرمسئول در ولایت کندز از سوی رهبران و قدرتمندان مشخص حمایت میشوند و اکثر
اختطافها، گروگانگیریها و قتلهای هدفمند را در کندز همین گروهها رهبری میکنند.
همچنان در تازهترین مورد، پنج تن در ولایت بلخ توسط یکی از گروههای مسلح غیرمسئول
که در ولسوالی شولگره این ولایت فعالیت دارند، ربوده شده و تاکنون از سرنوشت آنان اطلاعی
در دست نیست.
منابع امنیتی یکی از عوامل
افزایش آمار اختطاف، ترور، گروگانگیری و قتلهای هدفمند در ولایات شمال را حضور روزافزون
گروههای مسلح غیرمسئول دانسته و تداوم این وضعیت را برای شهروندان و دولت خطرناک میدانند.
با گرمشدنِ هوا، احتمالِ افزایش حملات گروههای دهشتافگن و تلاش آنان برای دامنزدن
به ناامنی در کشور نیز وجود دارد. تقابل میان احزاب سیاسی و استفاده از گروهکهای
مسلح غیرمسئول علیه منافع همدیگر، بیبندوباری و دهشتآفرینی این گروهکها در میان
مردم و افزایش شکافهای قومی و مذهبی، میتوانند بهعنوان ابزارهای کارآمد در راه
اهداف گروههای دهشتافگنی مورد استفاده قرار گیرند.
در چنین اوضاع آشفته که نیروهای
دولتی سرگرم مبارزه با دهشتافگنان داخلی و خارجی از جمله عناصر وابسته به داعشاند،
یگانه راه ممکن برای خنثاسازی گروههای مسلح غیرمسئول و کوتاهکردنِ دست آنان از یخنِ
دولت و مردم، اقدام جسورانة رهبران تنظیمهای سیاسی و قدرتمندان حکومتی است که به نحوی
از این گروهها برای سرکوب مخالفان سیاسی و بقای قدرتشان استفاده میکنند
نویسنده: مختار وفایی
(سرمقاله روزنامة جامعهباز
0 Comments