ارگ در بیانیهیی که پس
از نزدیک به ده ساعت از تیرباران شدنِ 14 انسان بیگناه به جرم هزاره بودن در غور منتشر
کرده است، به نقل از زبان کرزی چنین مینویسد:
»حامد کرزی رییس جمهوری
اسلامی افغانستان کشتار افراد ملکی در ولایت غور را به شدیدترین الفاظ محکوم کرد.«
از یک انسانِ بیشعور که
در همدستی با برادران خون آشاماش، سالهاست از بدنهای نحیف و ضعیف ما خون میمکد،
انتظارِ بیشتر از این را نداریم.
در بیانیهی ارگ، کشته
شدگانِ غور بطور معمول افراد ملکی گفته شده و صرف نام ولایت تغییر کرده و بقیه همان
ادبیات و جملههای همیشگی است که در سایر بیانیهها منتشر میشود.
1- حامد کرزی رئیس جمهوری
اسلامی افغانستان کشتار افراد ملکی در «ولایت غور» را به شدیدترین الفاظ محکوم کرد.
2 -حامد کرزی رئیس جمهوری
اسلامی افغانستان ضمن محکوم نمودن شدید این عمل وحشیانه، گفت که هدف قرار دادن افراد
بیگناه بخصوص زنان و کودکان معصوم یک عمل نابخشودنی و خلاف تمامی ارزش های دینی و انسانی
است.
3 -رئیس جمهور کرزی به مسئولین
امنیتی کشور هدایت داده است تا چگونگی وقوع این حادثهء تروریستی را جداً پیگیری نمایند.
4 - رئیس جمهور کشور مراتب
همدردی و تسلیت عمیق خویش را به بازمانده گان شهدا ابراز می کند و از بارگاه خداوند
ج برای آنان صبر جمیل تمنا دارد.
در این پیام، من هیچ حرف
تازهیی نمیبینم که احساس کنم، ما رییس جمهور داریم و او در غمِ ما شریک است.
کرزی هنوز ندانسته است
که برادران اش، همه افراد ملکی را نمیکشند، بل از روی شناسنامه و هویت میکشند.
14 تن در غور به دلیل هزاره بودن تیرباران شده اند، نه به دلیل ملکی بودن جناب رییس
جمهور!
کرزی و دستگاه عبدالرحمن
خانی وی طی سیزده سال حاکمیت در افغانستان، ضمن اینکه بشکل بیرحمانهیی کمکهای جامعهی
جهانی را به افغانستان بباد سپرد، چهرهی دیگری از عبدالرحمن خان را به نمایش گذاشت
و بارِ دیگر «امپریالیسم داخلی» را به ارمغان آورد.
قاتل هزاران انسان را با
دندانهای تیزتر از زندانها رها کرد و در برابر خونهای ریخته شدهی شهروندان کشوری
که خودش را رییس جمهور آن میداند، با مکارگی تمام و سیاستهای ماکیاولستی به چشم مردم
خاک زد.
من به عنوان یک شهروند،
به چشم تمام جهانیان که طی سیزده سال بما پول، غذا، لباس، تفنگ و آب و نان فرستادند
و انتظار داشتند که افغانستان بسوی بهبودی میرود، به خیرگی و سرشکستی مینگرم.
من با تمام عشق و علاقهیی
به وطن و سرزمین ام دارم، به عنوان یک شهروند این سرزمین، از جبر جغرافیا، از اینکه
در این خاک نفرین شده زاده شده ام، خسته ام.
من هیچ امیدی به بازگشت
کرزی و برادراناش، بر سرِ سفرهی انسانیت ندارم!
و شاید بازگشتی وجود ندارد،
چون شاید خون و ریشه و فلسفهی وجودی این موجودات، از همان بدوِ پیدایش با خونآشامی
و تباهی گِره خورده است.
شاید یک روزی من و شماهایی
که از بیچارگی مان، در فیسبوک این حرفها را مینویسم نیز، در دمِ تیغِ بیرحم این
«برادران» سرِ مان را از دست دهیم!
مختار وفایی
0 Comments