رویدادهای خونین اخیر علیه خبرنگاران افغانستان از جمله حمله
مسلحانه بجان خودم در بلخ، یک روز بعد کشته شدن خبرنگارسویدنی در کابل و یک هفته
بعد از این دو رویداد قتل سردار احمد با
دو طفل و خانم اش در جریان تجلیل از جشن نوروز در رستورانت سرینا در کابل، آنقدر ذهن و روحم را آشفته ساخته است که فکر میکنم دیگر اینجاهمه چیز تمام است
و تاریخ انقضای ادعاهای مضحک رییس جمهور و ارگنشینان مبنی بر تامین امنیت، مصالحه با طالبان و... فرا رسیده است.
![](https://blogger.googleusercontent.com/img/b/R29vZ2xl/AVvXsEh1iGDHcAuuWSywMPL_HU97R_Ivh48E9f97yx-p5R1XDin6yuU-qtyn0HHojMziGE2MW1MndofVhTbB5ZHcKjFaMoebUy0iGSHTYXQeWRdmMVp1QlCD5eLUeg9VjDe_Clcv99QKmnjJDUnQ/s1600-rw/1904025_704746556215339_283671782_n.jpg)
انگار انگشتهایم بریده شده و چشمهایم واژههای اندوهگین
را نمیبیند...
به اساس تازهترین گزارشها از کابل، ابوذر دوساله؛ ابوذری
که 5 گلوله توسط برادران رییس جمهوردر شب جشن نوروز در کنار پدر و مادرش بر سر و صورت اش بارید، اکنون در
بستر شفاخانه چشم بازکرده و مادرش را میپرسد...
اینجا، همهجا نا امن است....
شاید بعدا در این موارد بیشتر بنویسم....
0 Comments