مختار
وفایی / روزنامهنگار آزاد
بنیادگرایی
رادیکال، اسلامگرایی افراطی، بنیادگرایی اسلامی و نو بنیادگرایی از جمله
اصطلاحاتی اند که در مورد گروهها و احزاب اسلامگرایی که در کشورهای خاورمیانه و
آسیای میانه فعالیت دارند، تاهنوز به کار برده شده اند.
حزب
التحریر که یکی از وسیعترین احزاب اسلامگرا در خاورمیانه و با محوریت فعالیت در
کشورهای آسیای میانه است، با در نظرداشت مولفهها و برنامههای این حزب، شایسته
است که در این نوشتار از آن به عنوان یک
گروه اسلامی بنیادگرا و رادیکال نام ببریم.
حزب
التحریر که در سال 1952 در اوج بحران سیاسی میان اعراب و اسراییل توسط شخصِ بنام
تقیالدین النبهانی پایهگذاری و به شدت در کشورهای خاورمیانه و سپس آسیای میانه
نفوذ کرده و هوادارانی را در میان مدارس دینی، دانشگاهها، مکاتب و گروههای اسلامگرا
بجود جذب کرد، اکنون یکی از وسیعترین تشکلات اسلامی بنیادگرا که خواهان براندازی
نظام دمُکراسی در جهان و بخصوص کشورهای اسلامی است میباشد.
التحریر
به باور برخی از کارشناسان مسایل خاورمیانه، از اخوانالمسلمین مصر سرچشمه گرفته و
برنامهها و مرامنامهی آن توسط بزرگان و
شیوخ وهابی در عربستان تهیه گردیده است که بعداً سران این حزب از اخوانالمسلمین
بُریده و مستقلانه به بازگشت خلافت در کشورهای جهان و بخصوص حوزه خاورمیانه و
آسیای میانه پرداخته است.
هرچند
با مطالعهی کارنامهی این حزب بنیادگرا در مییابیم که فعالیت و برنامههای این
حزب در کشورهای خاورمیانه دچار اُفت و شکست شده است، اما در کشورهای آسیایمیانه
شاهد دستآوردهای بوده است که اکنون از سوی جهان و حاکمان این کشورها به عنوان یک
تهدید قلمداد میشود.
آنچه
در مورد ناکامی حزب التحریر در خاورمیانه میتوان گفت، این است که کشورهای
خاورمیانه شاهد خیزش و ظهور گروهها و احزاب بزرگ و گستردهی اسلامگرا با پشتوانههای
محکم فکری و اقتصادی بوده است که حزب التحریر در مقابله با آنان از هرنگاه ضعیف و
کوچک و پیشپا افتاده است.همچنان برنامهها و داعیههای که حزب التحریر آنان را
سرلوحهی کاری اش قرار داده است، چندین دهه قبل ازظهور این حزب، سایر گروههای
اسلامگرا آنان را دنبال کرده بودند و التحریر
هیچ حرف تازهیی برای مردمان خاورمیانه نداشته است، تا بر مبنای آن جایگاهی برای
خودش در میان طیفهای جامعه دست و پا کند.
هم
اکنون حزب التحریر در بیش از 40 کشور جهان فعالیت دارد و بیشترین محور فعالیت آن
در کشورهای ازبیکستان، تاجیکستان، قراقستان، قرغزستان و افغانستان است که طی چند
دههی اخیر به عنوان مهمترین و گستردهترین تشکل اسلامی بنیادگرا در این کشورهای
تاثیرگذار بوده و از یکدهه بدینسو درتمامی این کشورها فعالیتهای این حزب ممنوع
اعلام شده و تحت پیگرد ماموران اطلاعاتی میباشد.
عقبماندگی
و توسعه نیافتگی، فقدان رقیب جدی و ایدیولوژیک و نحوهی برخورد حاکمان کشورهای
آسیای میانه با این حزب، باعث شده است که این کشورها بسترِ مناسبی برای تطبیق برنامههای بنیادگرایانهی
این حزب باشد.
شاخههای
حزب التحریر برای اولین بار در سالهای حاکمیت رژیم طالبان در افغانستان، در اثرِ
فشارحکومتهای ازبیکستان و تاجیکستان که در آن زمان صدها عضو این حزب توسط ماموران
امنیتی آن کشورها بازداشت و به زندانها انداخته شدند، راهی افغانستان شدند و دههاتن
از سران این حزب باعبور از مرز، وارد خاک افغانستان شده و به طالبان پناه آوردند.
همخوانی اندیشههای حزب التحریر با گروه تاریکاندیش طالبان، باعث شد که طالبان
از این گروه به گرمی استقبال نموده و از پناهجویان این حزب در افغانستان به گرمی
استقبال کنند.
پس
از آن، با سقوط رژیم طالبان، فعالیتهای حزب التحریر در سال 2003 در افغانستان شدت
گرفت و اکنون گروههای گستردهیی از ملاها و جوانان دانشگاهی را با خود دارد.
این
حزب باوجود فعالیتهای وسیع، هیچگونه جواز فعالیت از وزارت عدلیه افغانستان ندارد
و نظام کنونی افغانستان را نامشروع دانسته و جواز فعالیت از این نظام را «گناه» میداند.
این
حزب که خواهان بازگشت به خلافت است و میخواهد جهان به یک حوزه واحد اسلامی مبدل
شود، بیشتر به روش فعالیتهای فکری معتقد بوده و تاهنوز در جبهات نظامی و چریکی
سهم نگرفته است.
هم
اکنون التحریریهادر سراسر ولایات افغانستان فعالیت دارد و بیشترین محور کاری آنان
ولایات کابل، هرات، تخار، کندز، بغلان و
بلخ میباشد.
گروههای
وابسته به این حزب، در دانشگاهها، مراکز علمی، فرهنگی و مساجد، به تبلیغ علیه
نظام کنونی افغانستان پرداخته و دمُکراسی را نظام کفری تلقی میکند.
مبلغین
این حزب که بیشترین آنان جوانان دانشگاهی و مدارس دینی میباشد در تجمعات عمومی و
مردمی و حتی خیابانها به تبلیغ برنامههای شان پرداخته و به شدت در تلاش جلب و
جذب نیروهای جوان در محور برنامههای شان هستند.
شمال
افغانستاو بخصوص ولایات تخار،بغلان و کندز، محور اصلی برنامههای این حزب در
افغانستان است و تبلیغات گستردهی آنان بطور علنی و آشکار صورت میگیرد. همچنان این
حزب یک نشریه چاپی و یک یک وبسایت بنام«خلافت» دارد و بطور علنی در چندین شهر
افغانستان با نشر موضوعات تندروانه اسلامی و ضدحکومتی منتشر میشود.
هرچند
امنیت ملی افغانستان گفته است که فعالیتهای حزب التحریر به شدت تحت نظارت است،
اما آنچه تاهنوز دیده شده، از نشر کتاب و نشریه، که در مطبعههای کابل چاپ میشودگرفته
تا کنفرانسهای علنی، از سوی این حزب در افغانستان بدون موانع و مخالفت ارگانهای امنیتی کشور برگزار شده
است.
در
این اواخر فعالیتهای ضد انتخاباتی این حزب در شمال و سایر مناطق افغانستان شدت
گرفته و باتبلیغ این که: «انتخابات یک برنامهی کفری است و از سوی غرب برای اشغال
افغانستان توسط مزدوان اش برنامهریزی شده است»،میخواهد نظم انتخابات آینده را
بهم زده و همگام با طالبان و سایر دهشتافگنان
در تخریب این روند دمُکراتیک و مردمی سهم بگیرد.
مسوولان
کمیسیون مستقل انتخابات در ولایات شمال تاییدکرده اند که: «حزب التحریر، در این
ولایت در راه انتخابات سنگادازی میکند.»
تجربه
نشان میدهد که کار فکری آنهم باپشتوانهی اسلامی، در جوامعِ فقیر و واپسگرای که
خوراک فکری آنان همواره اسلام و داد زدن از این داعیه بگونهی افراطی و تحریف شده
بوده است، میتواند در آینده تهدید بزرگِ نه تنها منطقهیی بلکه جهانی محسوب شود.
بیشتر
از یک دهه از فعالیتهای حزب التحریر در افغانستان میگذرد و حکومت افغانسان با بیتوجهی
از کنار آن گذشته است. با سرکوبهای شدید حزب التحریر و سایر گروههای همفکر این
حزب بخصوص تحریک اسلامی ازبیکستان که داعیهی بر اندازی نظام حاکم در ازبیکستان را
در سر دارد، توسط حکومتهای کشورهای ازبیکستان، تاجیکستان،قزاقستان و قرغزستان
احتمال آن وجود دارد که با خروج نیروهای خارجی و گسترش حضور و برنامههای گروههای
القاعده و بنیادگرا در افغانستان، این کشور بار دیگر محور شرارتها و پناهگاه این
گروههای خرابکار و بنیادگرا تبدیل شود.
دستکم
گرفتنِ گروهها و احزاب بنیادگرای افراطی همانند التحریر، میتواند در آیندهی
نزدیک حکومت افغانستان را غافلگیر نموده و با نزدیکی فکرییِ که حزب التحریر با
طالبان و تحریک اسلامی ازبیکستان دارد، میتواند جانشینی این گروهها را در
افغانستان و مناطق تحت نفوذشان عهده دار شود که آنزمان حکومت افغانستان و جامعهی
جهانی، هزینهی گزافی باید در قبال بیتوجهی شان در این مورد بپردازند.
0 Comments