مختار
وفایی / روزنامهنگارِ آزاد
سالانه
نزدیک به 3000 تن در بلخ، سند لیسانس بدست میآورند، و این آمار همه ساله در حال
گسترش است. اما این لیسانسهها که زمانی خیال رفتن به دانشگاه را همچون آرمانشهری
در ذهن داشتند، اکنون پس از پایان دورِ تحصیلی در مقطع لیسانس کجا میروند؟
این
پرسش، مهمترین و همگانیترین مسالهی است که ذهنِ هر دانشجو و لیسانسه را، بیشتر
از هر جایی دیگری در افغانستان میشوراند. پایان هر پاییز، همه ساله شاهد محافل پر
زرق و برق دانشجویی در بهترین و قیمتیترین
هوتلهای شهر به مناسبت فراغت هزاران دانشجوی لیسانه هستیم، اما پایان و دو قدم آنطرفتر
از این خوشیها و محافل، اندوهِ عظیمی، جهانِ اکثریتِ جوانان را به رویاهای بیزاری
و خستگی که بافتن کار، منبع درآمد و ادامهی یک زندگی موفقانه و آبرومندانه است میکشاند.
گسترش
عرضه، کاهش تقاضا
عرضه
و تقاضا که در دنیای علم اقتصاد یک اصل برای ثبات و پیشرفت تجارت است، تقریباً
در همه موارد زندگی صدق میکند. اکنون که طی چند سال اخیر، تولید لیسانسهها در
کشور در حال گسترش است، باید منبعی برای تقاضا و جذب آنان نیز در ادارات دولتی و
خصوصی ایجاد گردد.
وقتی
عرضه گسترش یابد و تقاضا وجود نداشته باشد، و یا کمتر از حدی باشد که نتواند
مقدارِ عرضه شده را حل کند، باعث ضرر و بحران اقتصادی میگردد.
اکنون
نیز همین مساله است؛ سالانه هزاران تن، از دانشگاهها، سندِ لیسانس بدست میآورند،
اما هیچ برنامهی برای جذب و روی کار آمدن آنان که نیروهای فعال جامعه میتواند
باشند، وجود ندارد.
چندی
قبل، خواستم در مورد وضعیتِ لیسانسهها در بلخ اطلاعاتی را مبنی بر به کار گماریده
شدنِ آنان بدست بیاورم. با آنچه من در
این گزارش به آن برخوردم، وضعیت دردناکی است که نسل دانشجو و جوان کشور را با سیاهچالِ
بزرگی از آرزوهای دفن شده روبرو میسازد.
ریاستِ
کار و امور اجتماعی، شهدا و معلولانِ بلخ، به دلایلِ اداری که داشتند، آمار جذب
نیروی کار از میان لیسانسهها در سال 1392 را در اختیارم قرار نداد، اما آمار سال
1391 را که به احتمال زیاد تفاوت چندنی با 1392 ندارد، در اختیارم قرار دارد.
به
اساس این آمار، در سال گذشته (1391) که 2000 تن از دانشگاه بلخ و نزدیک به 1000 تن از دانشگاههای خصوصی بلخ، سندِ لیسانس بدست آوردند، از این میان، تنها 219 تن
آنان؛ (130 ذکور) و (89 اناث) به کار گماشته شده اند.
به
گفتهی مسوولان اداره کمیسیونِ اصلاحات اداری و خدمات ملکی، اکثراً لیسانسهها در
بست پنجم ادارات گماشته میشوند که معاش آنان 5 الی ده هزار افغانی در ماه میباشد.
در
عین حال، به اساس آمار ارایه شده از سوی ریاست کار و امور اجتماعی، شهدا و
معلولانِ بلخ، در همان سال( 1391) شهروندان کشورهای خارجی بیشتر از لیسانسههای
ولایت بلخ در این ولایت جواز کار دریافت کرده اند.
بر
اساس این آمار، که از دوم ماه حمل الی ماه قوس سال 1391 به ثبت رسیده است، 497 تن
از شهروندان کشورهای خارجی در این ولایت
به کار گماشته شده اند.
همچنان
آمار ثبت شدهی این اداره از به کار گماشته شدن لیسانسههای ولایت بلخ در سال
1390؛ 281 تن را نشان میدهد که از این میان 135 تن آنان را طبقهی اناث تشکیل میدهد.
در
عین حال تعدادی بدین باور اند، کسانی که به ادارات دولتی به کار گماشته شده اند؛ از
جمله کسانی میباشند که حاضر به پرداخت رشوه در بدل گماشته شدن شان شده اند و در
غیر آن به کار گماشته شدن و گذشتن از فلتر ادارهی اصلاحات اداری و دیگر مقامات
مسوول مشکل است.
فساد
اداری در روند گماشته شدن به کار، یکی از موضوعات و بحثهای جدی در میان جوانان
لیسانسه میباشد و اکثریت آنان بدین باور اند که گاهی بدون پرداخت رشوه شامل کار
شدن در هر ادارهی ناممکن و بدور از واقعیت است.
این
ادعا را با قرار گرفتن افغانستان در صدرِ فاسدترین کشور جهان میتوان مهر تایید
زد.
لیسانسههای
بیظرفیت
در کنارِ اینکه باید از فاسد بودنِ ادارات، ماموران و نظام
اداری کشور نالید؛ بیظرفیتی لیسانسهها که حاصلِ نظام تحصیلی فاسد و ناکارآمد
دانشگاههای دولتی کشور است نیز، در بحرانی شدن وضعیت و گسترش بیکاری و ضیاع
زندگی هزاران جوان نقش مهمی دارد.
همچمان نبود یک برنامه و سیستم جذب و استخدام لیسانسهها
در ادارات دولتی و خصوصی باعث گردیده است که دلگرمی به زندگی و دنبال کردن آرزوها
و خواستهها، در میان جوانان کاهش یافته و هر روز بیاعتمادی به آینده و نظام
افغانستان، بیشتر گردد.
این نا امیدی و بی اعتمادی، بیشتر در میان طبقهی فقیر و
متوسط جامعه به دلیل در انحصار داشتن پستهای دولتی توسط زورمندان و وابستگان آنان
بیشتر دیده میشود.
پناهندگی، اعتیاد و خشونت
افزایش آمار مهاجرت افغانستانیها به کشورهای بیرونی،
وابسته به عواملی دارد که مهمترین آنان بیکاری، بیاعتمادی به آینده و نبود
امنیت روانی و شغلی میباشد.
اعتیاد، خشونت و پیوستن به صفوف دهشت افگنان، از دیگر
گزینههای است که در لیسانسههای بیکار، در مسیر با آنان بر میخورند.
آنچه اِمروز شاهد اش هستیم، گسترش روز افزون بیکاری و
فقر، واسطهسالاری و فسادِ شرم آور در دستگاه و نظام دولت و افزایش همهسالهی
فارغان دانشگاهها و لیسانسههای که اشدِ ضرورت به کار و شغل برای تامین زندگی شان
دارند، میباشد.
این وضعیت، در صورت تداوم، به مهمترین و بحرانیترین چالشِ روز برای چندسال بعدِ
افغانستان تبدیل خواهد شد.
0 Comments