سفر به دور شولگر؛ چشم دیدها از جبهه های تفنگداران و زورمندان محلی...

 شهرستان شولگره "زادگاهم"؛ که یکی از شهرستان های پرجمعیت و کلیدی استان بلخ می باشد، هم اکنون به بستر مستی و زور آزمایی چند تفنگدار و زورمند محلی تبدیل گردیده است؛ این شهرستان سبز و آبی هر روز شاهد ترور، قتل، آدم ربایی، کشتار و نا آرامی است. احزاب مختلف با استفاده از مجبوریت و نا آگاهی مردم؛ تعدادی از آنان را به نام های مختلف مسلح ساخته و شعله ی برادر کشی را در میان مردم بار دیگر روشن ساخته است.
با سفری که( باموتر سایکیل) به تعدادی از قریه ها و مناطق شولگره داشتم، جبهه های سیار تفنگداران و "دزدان محلی" را از نزدیک مشاهده کردم...
احزابی که حرف از دموکراسی، آزادی، آبادی، ترقی و آرامی کشور می زنند، با دیدن جبهه های جنگی شان که در کوه ها و قریه های دور دست این ولسوالی در حال تجهیز کردن هستند، دانسته می شود که دنبال چی هستند.
مردم این شهرستان اکثراً به زراعت و کشاورزی و دامداری مصروف اند؛ نسل انقلاب این شهرستان از درس و تحصیل بازمانده اند و وضعیت  نسل کنونی نسبتا رو به بهبود است. ده ها باب مکتب، مدرسه، آموزشگاه و مراکز علمی وتربیتی در آن شکل گرفته، اما کمبود استادان مسلکی از چالش های عمده ی آن است.
اربابان قدرت و سرمایه، مردم مظلوم این شهرستان را دست آویز خود ساخته و آنجا باهم زور آزمایی می کنند. هم اکنون هر حزب و هر قدرتمند در گوشه ی برای خود قرارگاه ساخته و با توزیع تفنگ و پول و اسلحه در میان مردم و هواخواهانش اوضاع منطقه را به نفع خود می چرخاند.
این وضعیت برای نسل جوان این شهرستان تباه کننده و تاریک خواهد بود؛ چون تاهنوز دیده شده است که چندین تن از جوانان نیز به تحریک این گروه ها قلم را به زمین گذاشته و اسلحه گرفته اند.
با دید این وضعیت آدم به یاد روزهای سیاه طالبان می افتد که در آن زمان نیز چنین خفقان بود. شولگره از سال های 1380 الی 1387 در آرامی نسبی به سر می برد؛ اما بار دیگر شعله ی کشتار و آدم کشی در میان مردم در حال اوج گیری است و وحشت روز به روز دامن این شهرستان را گسترده تر می سازد.
باید کاری کرد؛ اما گزینه ها که به این تفنگ سالاری و مردم آزاری پایان دهد در دست خود اربابان و زورمندان است؛ زود تر از آنان باید بزرگان محل و آدم های آگاه جامعه برای تغییر وضعیت کاری انجام دهند.
مردم نیز با دیدن چنین وضعیتی به رو بحران رفتن افغانستان در سال 2014 مطمئن تر می شوند و ترس اینکه بار دیگر سرنوشت شان به کشتار و وحشت ختم می شوند در دل های شان جاگرفته و نگران آینده ی ترسناک و بیهوده ی است که همواره بر آنان تحمیل شده است.
سرنوشت این مردم چه وقت، چگونه و توسط که تغییر خواهد کرد؟
 این سوال ذهنم را می خورد.....

Post a Comment

0 Comments