گفت و گو از: مختار وفایی
افغانستان کشوری است با اقوام و زبانهای مختلف، چیزی که سالهاست نبود آن در میان اقوام مختلف کشور احساس می شود، هویت ملی و مشارکت ملی است؛ هرچند رهبران سیاسی افغانستان شعارها و حرفهای شان با واژههای همچون وحدتملی و مشارکتملی گره خورده است، اما تعدادی از مردم این همه را عوام فریبی دانسته و بدین باوراند که کار قابل توجهی تاهنور برای دست یابی به هویت ملی وحدت ملی در میان شهروندان کشور صورت نگرفته.
س: تعریف شما از «ملی» چیست و جامعه افغانستان تاهنوز چقدر توانسته است پیرامون مسایل ملی گردهم آیند؟
پرتو نادری: اساساً ملت خود یک مفهوم پیچیدۀ سیاسی– اجتماعی و تاریخی است. این مفهوم پس از دورههای دراز در تاریخ در دوران بورژوازی یا سرمایهداری است که به گونۀ یک مفهوم عمدۀ که ماهیت این دوره را میسازد پدید آمده است.
این که چگونه مفهوم ملت در سیر تکوین جامعه شکل گرفته است، دید گاههای رنگارنگی وجود دارد، شماری از پژوهشگران عناصر قومی، زبانی و فرهنگی را از عناصر عمدۀ سازندۀ ملت میدانند. البته چنین عناصری زمانی میتوانند تاثیرگذار باشند که همه گروههای قومی جامعه، بتوانند در یک سازمان واحد سیاسی در کنار هم زندگی کنند. اما امروزه عناصر سازندۀ ملت را تنها و تنها به این عناصر وابسته نمیدانند، برای آن که در اکثر کشورهای جهان ما با کثرت هویتهای قومی، زبانی و نژادی روبه رو هستیم و کدر کشوری در جهان وجود دارد که از یک زبان، قوم و مذهب واحد ساخته شده باشد. اگر شریک بودن در زبان، قوم و فرهنگ اصل عمده باشد در این صورت اکثریت کشورهای که با تنوع چنین عناصری گرفتار اند به ملت شدن نمی رسند. برای آن که هویت قومی، هویت ملی نیست، هویت ملی بالاتر از هویت قومی است.
بناً موجودیت یک دولت ملی مهمترین اصل در رسیدن به ملت است. یعنی چندین قومیت باید بتوانند که در درون یک سازمان واحد سیاسی یعنی دولت زندگی کنند. همان گونه که مفهوم دولت نسبت به مفهوم ملت از سابقۀ بیشتری برخورداست؛ به همان گونه این دولت ملی است که میتواند زمینههای ملت شدن را در یک جامعه پدید آورد.
غیر از این قومیتها زمانی میتوانند به هویت ملی برسند که گذشته از تاریخ مشترک باید درک مشترک از تاریخ داشته باشند. مهمتر از همه بایدارادۀ مشترک برای زیستن در یک قلمرو واحد را داشته باشند.
با این پیشگفتار ملی به آن مفهوم یا آن پدیدهیی گفته میتوانیم که باید بخشی از هویت ملی باشد. برای آن که هر هویت قومی باید به بخشی از هویت ملی بدل شود. هیچ هویت قومی به تنهایی نمیتواند بیانگر هویت ملی باشد. هویت ملی گستردهتر و فرا گیرتر از هویتهای قومی است. هویت ملی یا مفهوم ملی به همه اقوام ساکن یک سرزمین که یک دولت ملی بر آن حکم میراند تعلق دارد. در افغانستان زمینههای وجود دارد که میتواند مایۀ و زمینهیی آن شود که ما به ملت شدن برسیم و به همین گونه زمینههای منفی وجود دارد که میتواند ما را همچنان در همان هویتهای قومی نگهدارد. ادامۀ هویتهای قومی به نفع افغانستان نیست. ما باید به هویت ملی خود دست یابیم. هر چند ظاهراً تلاشهای در جهت ملت شدن در افغانستان دیده میشود؛ اما هنوز این تلاشها کافی نیست، مهمترین مساله مشارکت اقوام و گروه های اتنیکی کشور در نظام سیاسی کشور است. تا زمانی که این اقوام و گروهها مشارکت شایستۀ خود را در دستگاه سیاسی کشور نداشته باشند، من تصور نمیکنم بتوانیم به ملت شدن برسیم.
س: «روحیه ملی» را در میان جامعه ما طی دهههای گذشته و یکدهه اخیر چگونه می بینید؟
پرتو نادری: وقتی مفهوم ملت در میان ما یک مفهوم گم شده باشد، در آن وصورت نمیتوان از روحیۀ ملی سخنی به میان آورد. البته این هدف بیشتر بر میگردد به سازمانها و ساختارهای رهبری جامعه. برای آن که مردمان افغانستان در دادوستد و پیوندهای اجتماعی به گونهیی با نوع تفاهم زندگی میکنند. بزرگترین مشکلی که در میان مردم پیوسته این تفاهم را برهم میزند نوع بر خوردهای قومی و مسالۀ کوچیان است. همه ساله این مساله رویدادهای خونینی را به بار میآورد که این رویدادها میتواند نوع مقابلۀ قومی را پیوسته داغ نگهدارد. حل این مساله هم بر می گردد به دولت. یک دولت ملی باید با استفاده از راهکارهای ملی این مساله را حل کند.
س: با مطالعهی که از تاریخ کشور دارید، ملت شدن در جامعه افغانستان آیا شکل گرفته و آیا رهبران سیاسی که جهت دهنده توده ها می باشند، در این راستا تلاش ورزیده اند؟
پرتو نادری: فکر میکنم که به گونهیی به این پرسش پاسخ دادهام؛ اما جهت توضیح بیشتر بگویم که بیشتر سازمانهای سیاسی ما و شخصیتهای سیاسی ما پیشتر از آن که همه افغانستانی بیندیشند، قومی و گروهی میاندیشند وعمل میکنند. امروزه سازمانهای در جهت بیداری اقوام گوناگون افغانستان ایجاد شده است؛ اما این سازمانهای باید به این نکته توجه کنند که بیداری هر قوم به تنهایی راه به جایی نمی برد؛ بیداری یک قوم در جهت مقابله با قوم دیگر خود دامن زدن به رویدادهای غیرملی است. این بیداری باید در جهت با هم زیستن سیر کند. هر قوم حق دارد که با بیداری در مشارکت سیاسی سهم داشته باشد، اما نباید این مساله را به گونۀ مقابله با قوم دیگر به میان کشید. میخواهم بگویم که هیچ قومی به تنهایی نمیتواند سرنوشت این سرزمین را دردست گیرد، این سرزمین به همگان تعلق دارد و همه گان باید در رهبری آن سهم داشته باشند!
س: «سرود ملی» کشور که به زبان پشتو است، بیشتر دری زبانان و به خصوص جوانان به آن اعتراض دارند و آن را «ملی» نمیخوانند، مشکل و راه حل در این مورد چیست؟
پرتو نادری: این یک بحث داغ در جرگۀ بزرگ قانون اساسی بود، حال سرود ملی به زبان پشتو شده است واگر قرار است تا در آن تغییری پدید آید باید قانون اساسی افغانستان را در این پیوند تغیر داد. دو گونه مبارزه وجود دارد. یکی مبارزه در چوکات قانون اساسی که سازمانی، یا شخصیتهای قانون اساسی را می پذیرند و بعد به مبارزۀ قانونی و سیاسی خود می پردازند، دو دیگر مبارزه یی که نه قانون اساسی را میپذیرد و نه دیگر ساختارهای قانونی و حقوقی کشور را. چنین مبارزهیی به مبارزۀ خشونت آمیز و مبارزۀ خشم آگین بدل میشود. مثلاً هم اکنون طالبان و حزب اسلامی گلب الدین حکمتیار و گروه حقانی در چنین راهی روان هستند.
این که سرود ملی ما چگونه باید میبود، شاید میتوانسم تنها پارچه سرودی میساختیم بدون تصنیف. البته این که چگونه بتوان تمام زبان ها را در سرود ملی جای داد خود نیز خالی از اشکال نیست و حتا ناممکن به نظر میآید.
س: تضادهای زبانی، بخصوص، ستیزی که هم اکنون بین جوانان اهل شعر و ادبیات زبان دری و پشتو جریان دارد که گاهی شاهد نمونههای آن در شبکه های اجتماعی می باشیم، چقدر میتواند عاقلانه و به نفع وضعیت کنونی جامعه ما باشد؟
پرتو نادری: بهتر است هر کس به زبان خود بنویسد و کار کند. زبانها با داشتههای علمی، فلسفی، ادبی و تاریخی خود است که میتواند مطرح باشند. داشتههای کلاسیک یک زبان؛ داشتههای مدرن یک زبان، تواناییهای داد و گرفت یک زبان و حوزۀ گویشی یک زبان است که اهمیت آن زبان را تعین میکند نه بحثهای گاهی سفسطه آمیز در فیس بوک یا سایت های به میان میآید.
ناتوان سازی زبان فارسی دری در افغانستان به نفع هیچ زبان دیگر نیست؛ بلکه زبان های دیگر از این نقطه نظر زیان میبینند. باید زمینه رشد و توسعۀ همه زبانها در چارچوب یک برنامۀ فرهنگی ملی فراهم گردد. هیچ کس و هیچ دولتی حق ندارد تاجلو توسعۀ زبانی را بگیرد، به همین گونه هیچ زبان نباید خود را بر دیگران تحمیل کند، این نیاز زمان است که مردمان را به سوی زبانی یا زبان هایی می کشاند. با این حال دولت و تمام نهادهای مسوول مکلفیت دارند تا در جهت رشد تمام زبان های کشور کار کنند. زبان های افغانستان سرمایه ملی ماست.
بزرگترین مشکل ما این است که در سال های اخیرمسالۀ زبان به یک مسالۀ سیاسی بدل شده است .یا آن را سیاسی ساخته اند. شماری هم بر بنیاد جذبات سخن می گویند که در هر دو صورت ما به نتیجهیی نمی رسیم. بهتر است به جای مقابله، ادبیات معاصر فارسی دری و پشتو به یک دیگر ترجمه شوند تا داد و گرفت بیشتری پدیدآید و این داد و گرفت سبب نیرومندی میشود و باعث ایجاد تفاهم در میان گویندگان این زبانهای میشود. زبان و فرهنگی که چیزی به فرهنگهای دیگر ندهد و چیزی نگیرد می میرد. حیات ادامه همیشگی داد و گرفت است در تمام پدیده هازنده و فرهنگی.
س: «وحدت ملی» شعاری است که تقریباً همه ی رهبران سیاسی افغانستان آن را سر زبان دارند،آیا تاهنوز جامعه ما به مرحله ی رسیده است که «وحدت ملی»را به شکل واقعی آن تمثیل نموده باشد؟ و اگر به آن مرحله نرسیده است دلیل آن چه بوده میتواند؟
پرتو نادری: باید ما مراحلی را پشت سر گذاریم تا به ملت شدن برسیم. بزرگترین مشکل افغانستان مشکل ذهنیت قومی و قبیلهای است. چنین ذهنیتی یکی از عوامل باز دارنده در جهت ملت شدن است. هنوز افغانستان مجموعۀ ریاضیکی هویتهای قومی است. حتا در چند سال گذشته دیدم که ما بر نامههای دموکراسیسازی را هم خواستیم تا با افزارهای قومی و قبیلهای اجرا کنیم که این ره بردن به ترکستان است.
س: تعریف شما از «ملی» چیست و جامعه افغانستان تاهنوز چقدر توانسته است پیرامون مسایل ملی گردهم آیند؟
پرتو نادری، از شاعران و نویسندگانِ مطرح افغانستان است |
این که چگونه مفهوم ملت در سیر تکوین جامعه شکل گرفته است، دید گاههای رنگارنگی وجود دارد، شماری از پژوهشگران عناصر قومی، زبانی و فرهنگی را از عناصر عمدۀ سازندۀ ملت میدانند. البته چنین عناصری زمانی میتوانند تاثیرگذار باشند که همه گروههای قومی جامعه، بتوانند در یک سازمان واحد سیاسی در کنار هم زندگی کنند. اما امروزه عناصر سازندۀ ملت را تنها و تنها به این عناصر وابسته نمیدانند، برای آن که در اکثر کشورهای جهان ما با کثرت هویتهای قومی، زبانی و نژادی روبه رو هستیم و کدر کشوری در جهان وجود دارد که از یک زبان، قوم و مذهب واحد ساخته شده باشد. اگر شریک بودن در زبان، قوم و فرهنگ اصل عمده باشد در این صورت اکثریت کشورهای که با تنوع چنین عناصری گرفتار اند به ملت شدن نمی رسند. برای آن که هویت قومی، هویت ملی نیست، هویت ملی بالاتر از هویت قومی است.
بناً موجودیت یک دولت ملی مهمترین اصل در رسیدن به ملت است. یعنی چندین قومیت باید بتوانند که در درون یک سازمان واحد سیاسی یعنی دولت زندگی کنند. همان گونه که مفهوم دولت نسبت به مفهوم ملت از سابقۀ بیشتری برخورداست؛ به همان گونه این دولت ملی است که میتواند زمینههای ملت شدن را در یک جامعه پدید آورد.
غیر از این قومیتها زمانی میتوانند به هویت ملی برسند که گذشته از تاریخ مشترک باید درک مشترک از تاریخ داشته باشند. مهمتر از همه بایدارادۀ مشترک برای زیستن در یک قلمرو واحد را داشته باشند.
با این پیشگفتار ملی به آن مفهوم یا آن پدیدهیی گفته میتوانیم که باید بخشی از هویت ملی باشد. برای آن که هر هویت قومی باید به بخشی از هویت ملی بدل شود. هیچ هویت قومی به تنهایی نمیتواند بیانگر هویت ملی باشد. هویت ملی گستردهتر و فرا گیرتر از هویتهای قومی است. هویت ملی یا مفهوم ملی به همه اقوام ساکن یک سرزمین که یک دولت ملی بر آن حکم میراند تعلق دارد. در افغانستان زمینههای وجود دارد که میتواند مایۀ و زمینهیی آن شود که ما به ملت شدن برسیم و به همین گونه زمینههای منفی وجود دارد که میتواند ما را همچنان در همان هویتهای قومی نگهدارد. ادامۀ هویتهای قومی به نفع افغانستان نیست. ما باید به هویت ملی خود دست یابیم. هر چند ظاهراً تلاشهای در جهت ملت شدن در افغانستان دیده میشود؛ اما هنوز این تلاشها کافی نیست، مهمترین مساله مشارکت اقوام و گروه های اتنیکی کشور در نظام سیاسی کشور است. تا زمانی که این اقوام و گروهها مشارکت شایستۀ خود را در دستگاه سیاسی کشور نداشته باشند، من تصور نمیکنم بتوانیم به ملت شدن برسیم.
س: «روحیه ملی» را در میان جامعه ما طی دهههای گذشته و یکدهه اخیر چگونه می بینید؟
پرتو نادری: وقتی مفهوم ملت در میان ما یک مفهوم گم شده باشد، در آن وصورت نمیتوان از روحیۀ ملی سخنی به میان آورد. البته این هدف بیشتر بر میگردد به سازمانها و ساختارهای رهبری جامعه. برای آن که مردمان افغانستان در دادوستد و پیوندهای اجتماعی به گونهیی با نوع تفاهم زندگی میکنند. بزرگترین مشکلی که در میان مردم پیوسته این تفاهم را برهم میزند نوع بر خوردهای قومی و مسالۀ کوچیان است. همه ساله این مساله رویدادهای خونینی را به بار میآورد که این رویدادها میتواند نوع مقابلۀ قومی را پیوسته داغ نگهدارد. حل این مساله هم بر می گردد به دولت. یک دولت ملی باید با استفاده از راهکارهای ملی این مساله را حل کند.
س: با مطالعهی که از تاریخ کشور دارید، ملت شدن در جامعه افغانستان آیا شکل گرفته و آیا رهبران سیاسی که جهت دهنده توده ها می باشند، در این راستا تلاش ورزیده اند؟
پرتو نادری: فکر میکنم که به گونهیی به این پرسش پاسخ دادهام؛ اما جهت توضیح بیشتر بگویم که بیشتر سازمانهای سیاسی ما و شخصیتهای سیاسی ما پیشتر از آن که همه افغانستانی بیندیشند، قومی و گروهی میاندیشند وعمل میکنند. امروزه سازمانهای در جهت بیداری اقوام گوناگون افغانستان ایجاد شده است؛ اما این سازمانهای باید به این نکته توجه کنند که بیداری هر قوم به تنهایی راه به جایی نمی برد؛ بیداری یک قوم در جهت مقابله با قوم دیگر خود دامن زدن به رویدادهای غیرملی است. این بیداری باید در جهت با هم زیستن سیر کند. هر قوم حق دارد که با بیداری در مشارکت سیاسی سهم داشته باشد، اما نباید این مساله را به گونۀ مقابله با قوم دیگر به میان کشید. میخواهم بگویم که هیچ قومی به تنهایی نمیتواند سرنوشت این سرزمین را دردست گیرد، این سرزمین به همگان تعلق دارد و همه گان باید در رهبری آن سهم داشته باشند!
س: «سرود ملی» کشور که به زبان پشتو است، بیشتر دری زبانان و به خصوص جوانان به آن اعتراض دارند و آن را «ملی» نمیخوانند، مشکل و راه حل در این مورد چیست؟
پرتو نادری: این یک بحث داغ در جرگۀ بزرگ قانون اساسی بود، حال سرود ملی به زبان پشتو شده است واگر قرار است تا در آن تغییری پدید آید باید قانون اساسی افغانستان را در این پیوند تغیر داد. دو گونه مبارزه وجود دارد. یکی مبارزه در چوکات قانون اساسی که سازمانی، یا شخصیتهای قانون اساسی را می پذیرند و بعد به مبارزۀ قانونی و سیاسی خود می پردازند، دو دیگر مبارزه یی که نه قانون اساسی را میپذیرد و نه دیگر ساختارهای قانونی و حقوقی کشور را. چنین مبارزهیی به مبارزۀ خشونت آمیز و مبارزۀ خشم آگین بدل میشود. مثلاً هم اکنون طالبان و حزب اسلامی گلب الدین حکمتیار و گروه حقانی در چنین راهی روان هستند.
این که سرود ملی ما چگونه باید میبود، شاید میتوانسم تنها پارچه سرودی میساختیم بدون تصنیف. البته این که چگونه بتوان تمام زبان ها را در سرود ملی جای داد خود نیز خالی از اشکال نیست و حتا ناممکن به نظر میآید.
س: تضادهای زبانی، بخصوص، ستیزی که هم اکنون بین جوانان اهل شعر و ادبیات زبان دری و پشتو جریان دارد که گاهی شاهد نمونههای آن در شبکه های اجتماعی می باشیم، چقدر میتواند عاقلانه و به نفع وضعیت کنونی جامعه ما باشد؟
پرتو نادری: بهتر است هر کس به زبان خود بنویسد و کار کند. زبانها با داشتههای علمی، فلسفی، ادبی و تاریخی خود است که میتواند مطرح باشند. داشتههای کلاسیک یک زبان؛ داشتههای مدرن یک زبان، تواناییهای داد و گرفت یک زبان و حوزۀ گویشی یک زبان است که اهمیت آن زبان را تعین میکند نه بحثهای گاهی سفسطه آمیز در فیس بوک یا سایت های به میان میآید.
ناتوان سازی زبان فارسی دری در افغانستان به نفع هیچ زبان دیگر نیست؛ بلکه زبان های دیگر از این نقطه نظر زیان میبینند. باید زمینه رشد و توسعۀ همه زبانها در چارچوب یک برنامۀ فرهنگی ملی فراهم گردد. هیچ کس و هیچ دولتی حق ندارد تاجلو توسعۀ زبانی را بگیرد، به همین گونه هیچ زبان نباید خود را بر دیگران تحمیل کند، این نیاز زمان است که مردمان را به سوی زبانی یا زبان هایی می کشاند. با این حال دولت و تمام نهادهای مسوول مکلفیت دارند تا در جهت رشد تمام زبان های کشور کار کنند. زبان های افغانستان سرمایه ملی ماست.
بزرگترین مشکل ما این است که در سال های اخیرمسالۀ زبان به یک مسالۀ سیاسی بدل شده است .یا آن را سیاسی ساخته اند. شماری هم بر بنیاد جذبات سخن می گویند که در هر دو صورت ما به نتیجهیی نمی رسیم. بهتر است به جای مقابله، ادبیات معاصر فارسی دری و پشتو به یک دیگر ترجمه شوند تا داد و گرفت بیشتری پدیدآید و این داد و گرفت سبب نیرومندی میشود و باعث ایجاد تفاهم در میان گویندگان این زبانهای میشود. زبان و فرهنگی که چیزی به فرهنگهای دیگر ندهد و چیزی نگیرد می میرد. حیات ادامه همیشگی داد و گرفت است در تمام پدیده هازنده و فرهنگی.
س: «وحدت ملی» شعاری است که تقریباً همه ی رهبران سیاسی افغانستان آن را سر زبان دارند،آیا تاهنوز جامعه ما به مرحله ی رسیده است که «وحدت ملی»را به شکل واقعی آن تمثیل نموده باشد؟ و اگر به آن مرحله نرسیده است دلیل آن چه بوده میتواند؟
پرتو نادری: باید ما مراحلی را پشت سر گذاریم تا به ملت شدن برسیم. بزرگترین مشکل افغانستان مشکل ذهنیت قومی و قبیلهای است. چنین ذهنیتی یکی از عوامل باز دارنده در جهت ملت شدن است. هنوز افغانستان مجموعۀ ریاضیکی هویتهای قومی است. حتا در چند سال گذشته دیدم که ما بر نامههای دموکراسیسازی را هم خواستیم تا با افزارهای قومی و قبیلهای اجرا کنیم که این ره بردن به ترکستان است.
نشر شده در روزنامه عصرنو
1 Comments