درنگی بر مجموعه شعر«دوری پرنده نیست که برگردد»

- مختار وفایی -

کمتر علاقه مندان شعر و ادب خواهند بود که با نام و سروده های شاعر مجموعه شعر های "خارهای حسود و "دوری پرنده نیست که برگردد " آشنایی نداشته باشند، این دو اثر شعر ی گران بها از دردها و رنجهای شاعر جوان بلخ، سهراب سیرت تراوش کرده است. که نخستین  مجموعه ی شعری وی "خارهای حسود " درسال 1388 از طرف انجمن قلم افغانستان  زیور چاپ یافت.سهراب سیرت از جمله شاعرانیست که توانسته است در مدت کوتاهی با شعرهای قابل درنگی در قوالب غزل و آزاد  جایگاهش را درمیان شاعران جوان حوزه زبان فارسی تثبیت کند.چندی قبل  شاهد رونمایی مجموعه ی دیگری از ین شاعر بودیم که تحت نام " دوری پرنده نیست که برگردد" نیز از سوی انجمن قلم اففانستان با همکاری های صمیمانه ی استاد ژکفر حسینی زیور چاپ یافت ،سیرت درین مجموعه کارهای قابل درنگی را نسبت به جوانان دیگر انجام داده است، که واقعن قابل ستایش است .سهراب سیرت از آنجای که من او را میشناسم ،ذاتن شاعر است، مانند بعضی ها نخواسته است که شاعر شود ،وقتیکه مجموعه شعر "دوری پرنده نیست که برگردد "را به دست بگیریم و ورق بزنیم میبینیم که نه تنها مصداق گفته های ما بلکه فراتراز این ها هست.سیرت نه تنها حنجره ایست که عاشقانه ترین و مرموز ترین حوادث زندگی اش را ازین دریچه ای ابدیت فریاد می کشد و نه تنها دردمندیست که ظریف ترین و گلو گرفته ترین بغضش را با مخاطبان در میان گذاشته و به مخاطبان گریه می کند و نه تنها شاعریست که به احساسات و عواطف خود ( ولو هر گونه باشد)ارج قایل است،بل سینه ایست پر از عشق به زبان،فرهنگ و تمدن این قند پارسی که صادقانه می اندیشد و صادقانه می نویسد و کمر خدمت به زبانی بسته است که سالهای سال دست خوش دول استعمار گر وهمچنان حاکمان فارسی ستیز بوده است ، زبانی که بیش از هزار سال پیشینه ی تاریخی داشته و کام بیش ازصد میلیون گوینده را شیرین می کند،زبانی که بعد از پارچه پارچه شدن قلمرو خویش هیچ گاه نفسِ راحتی در محدوده ی افغانستان کنونی نکشید و هیچ یک شاعر و نویسنده ای را بدون خون دل خوردن و حبس کشیدن به معرفی نگرفت. نمی خواهم ازین بیش نمک به زخمهای بپاشم که توان مرحم گذاشتن به آن را ندارم ، و بد نیست که دراین جا به داشته های زیبای این اثر پر ارج گذر کوتاهی داشته باشیم .درین نوشته و فرصت کوتاه مجال این نیست که به تمام ویژگی ها و خوبی های این مجموعه بپردازیم ،فقط یکبار نگاهی کوتاهی به آسمان"دوری پرنده نیست که برگردد" میاندازیم.
پیش از همه، چیزی که  در این مجموعه به چشم می خورد طرح قشنگی ست که توسط صیقل زننده ای حنجره های شعر جوان افغانستان، ژکفر حسینی طراحی شده است، که در حقیقت با این طرح زیبا روی تمام الگو های کلا سیک  خط کشید، گذشته ازین به شعر های بر می خوریم که مملو از حقایق تلخ زندگیِ یک شاعر است. مثلن"گلادیا تورها "ص 26:
بگیر باز تبر را ... بگیر! ابراهیم!
بزن به فرق خدایان پیر ابراهیم
***
من وتو تکیه به هم دو گلادیاتوریم
نمان که تیغ!... سپرکن که تیر! ابراهیم!
***
ادامه دارد اگرچه نبرد ما بردیم
تمام شان شده خرد وخمیر ،ابراهیم!
همین گونه با تمام وجود صادقانه و صمیمانه به پیش می رود و از اوضاع کنونی شعر جوان بلخ  و ازموفقیت های بدست آمده ی  که حاصل تلاش ها ی وی  ودیگر همسنگرانش میباشد حرف میزند.
سهراب سیرت  همچنان که در زندگی روزمره اش با تمام دوستان و اطرافیانش صادق و صمیمی است ،این ویژگی اش در شعرش نیز پیداست. سیرت در سروده هایش غم ها وخاطرات خودرا از زندگی با مخاطبان شعرش در میان میگذارد. با خواندن این رباعی  در ص 66  که نوشته است ،... زمانیکه وارد دانشکده ی طب شد. خواننده با گوشه ی از زندگی سیرت اشنایی پیدانموده و از شعرهایش لذت بیشتر میبرد.
این گونه خراب و مضطرب کی بودی؟
همواره به درد مرتکب کی بودی
فهمیدی که نفس نفس بیمارم
ورنه تو علاقه مند طب کی بودی
شاعران حوزه ادبی بلخ بیشتر به عنوان عاشقانه سرا مشهور هستند ، سیرت درکنار اینکه درد ها و دغدغه های خودش را ازین حنجره فریاد میزند ،از دردهای مردم ،جامعه، و وطنش نیز یاد میکند مثلن به غزلی در ص 24 بر میخوریم که نوشته است " تقدیم به زن هجای اول زنده گی " سیرت درین غزل از مظلومیت ها و دردهای زنان افغان در یک جامعه ی مرد سالار سخن میزند در یکی از بیت های این غزل چنین آمده است:
از زن فقط سیاسر  و فرمانبر و ضعیف
از مرد، پاسبان و سیاست مدار ساخت
همچنان سه غزلی دیگر در صفحه های 44 افغانستان 1 ، ص 46 افغانستان 2  و ص 48 افغانستان 3  غم ها و زخم های سر زمینش را در زبان شعر به تصویر میکشد و حس وطنپرستیش را با مخاطبانش شریک میسازد.این مجموعه ی 70 صفحه یی دارای 33 غزل چند تا رباعی ، دوبیتی و سپید میباشد . در اخیر دست سیرت را میفشاریم و برای سرسبزی و همیشه پربار بودن قلمش دعا میکنیم، دامن این بحث کوتاه را با خوانش دوکوتاه ازین مجموعه میتکانیم.
1
جهان:
کشتیی که
       جهان
                جهان
غرق میرود
2





لب تو شيره‌ي انگور و گُل ترياك است
گردنت شيشه و اين شيشه پر از كنياك است
گونه‌هايت گُل نارنج و همان‌جايت انار
زنخ‌ات باشد اگر سيب، كجايت ناك* است؟
كيميايي كه ترا ساخته چيز دگر است
كس تصور نتواند كه تنت از خاك است
ابر آرام نگيرد...دل دريا بكفد
در تو زشتي چه كه زيبايي وحشت‌ناك است
خودكشي كن كه شود نام جهان: تاكستان
هر رگت منبع تغذيه‌ي صدها تاك است
پنج انگشتت اگر شانه شود، موهايم ـ
از غم برف دوصد سال دگر بي‌باك است
من اگر چه كه گنهكارم، باور دارم
جا بگيري به دلِ هر كه... دل او پاك است

Post a Comment

0 Comments